کودک هم احساس، تفکر، تصور و اندیشه های خاص خودش را دارد. گاهی والدین در برابر شدت احساس ها و هیجان های کودک احساس درماندگی می کنند. کوچک ترین ناکامی و محرومیت می تواند برای کودک عصبانیتی شدید به دنبال داشته باشد. کودکی که در حال رشد است، هنوز قدرتی برای کنترل هیجان های خود ندارد و هنوز نمی تواند دلیلی منطقی برای آزردگی و ناراحتی اش بیاورد. کودک اسیر هیجان های لحظه ای خود است.
گاهی پدر و مادر باید مثل کارآگاهی دقیق رفتارها و حرکت های کودکشان را زیر نظر بگیرند تا به احساس های درونی او پی ببرند. برای مثال شاید به ظاهر معلوم نباشد، ولی علت اصلی عصبانیت کودکی خردسال، احساس حسادت یا کینه ای باشد که او در درون خود نسبت به خواهر یا برادر کوچکترش حس می کند؛ زیرا تصور می کند او جایگاهش را در خانواده غصب کرده است و دیگر پدر و مادر به او توجهی ندارند.
همچنین ممکن است علت سرباز زدن کودک از رفتن به مهد یا مدرسه این باشد که کودکی جدید وارد این مرکز شده و تمام توجه مربی را به خود جلب کرده است.
همه احساس ها و عاطفه های کودکان در پیشانی آن ها نوشته نشده است، به همین دلیل والدین و مربیان باید روشی به کودکان یاد بدهند که کودکان بتوانند به وسیله آن مهم ترین جنبه های احساسی ( عاطفی) خود را بشناسند و درباره آن صحبت کنند.
به عنوان مثال باید کلماتی را که بیانگر انواع احساسها است، به آن ها معرفی کنند. ( نگرانی ، ترسیدن، ناراحتی، خوشی، لذت و غیره) و درباره نوع به کارگیری آن ها به کودکان توضیح لازم را بدهند.
بیشتر کودکان خردسال به ویژه کودکان زیر ۷ سال نمی توانند ترس ها و نگرانی های خود را با استفاده از کلمات بیان کنند . برای مثال، دختر خردسالی که شادمانه با عروسکش بازی می کند، ممکن است از شنیدن صدای جر و بحث والدینش دچار هراس شود و همان رفتار را با عروسکش تکرار کند.
اکثر کودکان هنگامی که دچار هیجان و احساسی عاطفی می شوند، آن را به خاطر می سپارند و ضمن بازی، نقاشی و اجرای نمایشنامه های کودکانه، آن را بروز می دهند.
گروه دیگری از کودکان، ترسها و نگرانی های خود را در خوابها و کابوس هایی که می بینند، متجلی می سازند.
والدینی که هیجان ها و عاطفه های خود را بهتر می شناسند، بهتر می توانند احساسات کودکانشان را درک کنند. درک هیجان ها و عاطفه های گوناگون مهارتی است که همه ما می توانیم به رغم مشکل بودن آن را فرا بگیریم.
حتی کودکان خردسال ممکن است ناخودآگاه راه هایی برای بیان احساسها و هیجان های درونیشان ابداع کنند و آن را بروز دهند. در چنین مواقعی اجازه دهید کودک خودش را بیان کند، درباره آن چه در ذهنش می گذرد، حرف بزند و به تفاوت خواب و بیداری و واقعیت و خیال پی ببرد.
شما خوب گوش دهید و به آن چه پشت کلمات کودک نهفته است توجه کنید.
گاهی بد نیست دنیا را از دریچه نگاه کودکانتان ببینید ، شاید اگر خودتان را به جای آن ها بگذارید، به راحتی بتوانید احساس آن ها را درک کنید.
نویسنده: ماندانا سلحشور ( مجله پیوند،شماره ۳۲۷)