۱. بگذارید کودک مالک بدن خود باشد.
از کنار زدن مداوم موهایش ، راست کردن شانه اش ، تکاندن خاک لباسش ، تو زدن بلوزش توی دامن ؛ دوباره مرتب کردن یقه اش خودداری کنید.
۲. خودتان را ازجزئیات زندگی کودک دور نگاه دارید.
عده ناچیزی از کودکان از شنیدن چنین جملاتی قدر دانی می کنند ، ” چرا وقتی چیز می نویسی دماغت را می چسبونی به کاغذ ، وقتی تکالیف مدرسه ات را انجام میدی راست بنشین ، موهاتو از جلوئی چشمات کنار بزن ، چطور داری می بینی ، چکار می کنی ؟ دکمه های آستینتو ببند ، این عرقگیر دیگه کهنه شده ، باید انداختش دور ، یک نواش را بپوش … ”
بسیاری از کودکان به این نوع صحبت کردن ، با لحنی عصبانی واکنش نشان می دهند : ” مادر ، اذیتم نکن ، این کار به خودم مربوطه ”
۳. هر چقدر کودک کم سن و سال باشد ، درباره اش جلوی روی او صحبت نکنید.
تصور کنید کنار مادرتان ایستاده اید و او با یکی از همسایه ها یکی از جملات زیر را می گوید:
” وقتی او کلاس اول بود ، خواندن براش ناراحت کننده بود ، ولی الان بهتر شده”
” دخترم همه را دوست دارد ، همه با او دوست هستند .”
” به او اهمیت ندهید ، یه کمی خجالتی است.”
وقتی کودکان می شنوند که والدینشان درباره آنها این گونه صحبت می کنند خود را شیئی می پندارند ، که تحت تملک والدینشان هستند.
۴. بگذارید کودک خود پاسخ بدهد .
بارها و بارها در حضور کودکان از والدین چنین پرسشهایی به عمل آمده است :
” پسرم از مدرسه رفتن خوشش میاد”
بچه کوچولو را دوست داره یا نه؟ ”
چرا او با اسباب بازیهای تازه اش بازی نمی کنه ؟ ”
نشانه واقعی احترام به استقلال کودک این است که به بزرگسال سوال کنند ه در پاسخ بگوئیم:” فرزندم خودش به شما می گه ؛ او خودش می دونه”
۵. به آمادگی نهایی کودک احترام بگذارید .
گاهی اوقات کودک می خواهد به طور حتم کاری انجام دهد ؛ ولی از نظر جسمی و عاطفی هنوز برای آن کار آمادگی ندارد. می خواهد مثل یک دختر بزرگ که از حمام استفاده می کند ولی هنوز نمی تواند .
می خواهد مثل پسر بچه های دیگر به شنا برود ، ولی هنوز از آب وحشت دارد.
می خواهد مکیدن شصتش را کنار بگذارد ، ولی وقتی احساس خستگی می کند به او آرامش می بخشد.
به جای مجبور کردن ، با اصرار وادار کردن و دستپاچه کردن کودک ؛ می توانیم به او قوت قلب بدهیم که آمادگی نهایی را به دست خواهد آورد.
” البته من نمی خواهم دخالت کنم ؛ اما وقتی آماده شدی می تونی توی آب بری”
یکی از همین روزا تو مثل داداش بزرگتر ت می تونی از حمام استفاده کنی. ”
۶. مواظب “نه ” های زیادی باشید.
بارها پیش می آید که ما والدین مجبور می شویم با خواستها و خواهش های کودکانمان مخالفت کنیم.
بعضی از کودکان یک “نه” صریح را حمله ای مستقیم علیه استقلال خودشان تلقی می کنند ، آنها تمام نیروهایشان را برای ضد حمله بسیج می کنند، جیغ و داد راه می اندازند، اوقات تلخی می کنند و بد و بیراه می گویند.
ترشرویی می کنند و باران ” چرا نه؟” ؛ “ازت متنفر” و .. را بر سر والدین فرو می ریزند.
این امر حتی والدین بسیار صبور را نیز از پای در می آورد.
پس چه باید کرد؟
آیا دعوایشان کنیم؟
به “همه خواسته هایشان” بله بگوئیم؟
مسلم است که “نه”
زیرا این روش یکدندگی و لجبازی بچه لوس را بیشتر می کند.
منبع : به بچه ها گفتن ، از بچه ها شنیدن ؛ نویسنده : آدل فابر