دنیای کودکان، دنیایی پیچیده و پررمز و راز است و با دنیای بزرگترها فرقهای بسیاری دارد. این دنیا خوب و دوست داشتنی است و اگر بزرگترها بتوانند این دنیا را بشناسند و وارد آن شوند، از طریق آن کودک خود را بهتر خواهند شناخت و ارتباط صمیمی وعمیقی با آنها برقرار خواهند کرد تا کودکان بدانند والدینشان و بزرگترها، آنها و احساساتشان را درک می کنند وبه آن احترام می گذارند.
به طور مثال فرض می کنیم کودک شما با گریه و زاری و گله و شکایت پیش شما می آید و می گوید لباسی را که خیلی دوست داشته، پاره شده است و از این بابت ناراحت است و شما برای اینکه کودکتان را آرام کرده واو را راضی کنید، به او دلداری می دهید که مسأله ای نیست و یک پیراهن مانند همان را برایت می خرم. یا اینکه می گویید اشکال ندارد و خودت را ناراحت نکن، بالاخره پیش آمده. یا اینکه می گویید موردی ندارد، چون پیراهن تو فقط یک پیراهن ساده بود و ارزش این همه گریه و زاری را ندارد یا در بر خورد دیگر ممکن است بگویید تو دیگر بزرگ شده ای و نباید برای یک پیراهن این قدر ناراحت شوی. در هر یک از این برخوردها شما متعجب می شوید که کودک شما آرام که نشده هیچ، بلکه بیشتر ناراحت می شود و گریه و زاری می کند. شما به تصور خود می خواهید کودکتان را آرام کنید ولی او را بیشتر ناراحت کرده اید و به احساسات او توجه نکرده اید. شاید احساسی که او نسبت به پیراهنش داشته، خیلی برای او مهم بوده است و شما آن را درک نکرده اید. ولی می توانید در مقابل این مسأله طور دیگری با کودک خود رفتار کنید وقتی او به شما می گوید پیراهنش پاره شده، می توانید بگویید چه قدر حیف! پیراهن قشنگی بود یا اینکه بگویید می فهمم چقدر برای این پیراهن ناراحتی یا مثلاً اینکه به او بگویید تو خیلی خوب از وسایل و لباسهایت مراقبت می کنی و با انضباط هستی یا در برخورد دیگر بگویید این پیراهن خیلی به تو می آمد و تو را زیبا می کرد. در این حالت می بینید که کودک شما به حرفهایتان گوش می دهد و احساس می کند یک همدرد و همراه پیدا کرده است که او را می فهمد و درک می کند. کودک می داند که او چه قدر از این پیشامد ناراحت و دلگیر شده است.
روزنامه ایران-