همواره فکر می کنیم که خواسته های بی صبرانه و گاه خشمگینانه دوران کودکی فرزندانمان به پایان رسیده، اما هنوز هم فرزندان پنج تا یازده ساله ما برای تحمل انتظار و انصراف از خواسته خود مشکل دارند. چگونه به آنها کمک کنیم تا در زندگی به دنبال خواسته های واقعی باشند و به این درک برسند که درزندگی هیچ چیز در ظرف یک دقیقه انجام نمی شود و به دست هم نمی آید. جلوی شیرینی فروشی، لیز(۷ ساله و نیمه) فریاد می کشد: «اما من همین الان گرسنه ام» مادرش تعریف می کرد: «من نتوانستم او را متقاعد کنم. جیبهایم را برایش برگردانم تا به او نشان دهم که حتی سکه ای هم ندارم و با او برسر اینکه تنها چند قدمی بیشتر با خانه فاصله نداریم کلی جر و بحث کردم. چه می شد کرد! در آخر مجبور شدم به زور او را با خود به خانه بکشانم و او را تهدید کنم که اگر دست از فریاد کشیدن برندارد تنبیهش خواهم کرد.»
اغلب در مواجه با چنین صحنه هایی است که در می یابیم فرزندانمان هنوز برای اندیشیدن به چیزهای دیگری غیراز خودشان در ارضای آنی خواسته هایشان مشکل دارند. در هر حال آنها دیگر بچه های چهار یا پنج ساله ای که خودبینی مرتبط با کودکیشان را به خوبی درک می کنیم نیستند. اما در سن لیز (و بالاتر از آن) ـ که سن تعقل نامیده می شود ـ براین تصوریم که آنها با مقایسه خواسته هایشان با واقعیتهای موجود قادر به معقول ساختن بی صبری هایشان باشند. «مامان پول همراه ندارد و من می توانم تا بازگشت به منزل و زمان صرف عصرانه صبرکنم.»
درحقیقت کودک مدتها تحت تاثیرعامل لذت یک چیزرا به گونه ای تمایلی و بدون توجه به الزامات بیرونی ازما تقاضا می کند و تنها به خاطر محدودیتها و محرومیتهای تحمیلی از سوی والدین است که کم کم اصل واقعیت را در ذهن می گنجاند. والدین نباید تمامی تمایلات کودک را تحت عنوان برطرف کردن نیازهای ضروری برآورده سازند.
آموختن به او برای تفاوت قائل شدن میان تمایلات و نیازها به او امکان باب کردن زمان تامل میان تقاضا و پاسخ را خواهد داد. به این ترتیب در مدت تامل، افکار و تصورات کودک مستقر خواهند شد. در این میان او به ابداع راه حلهای خاص خودش برای مبارزه با کمبود خواهد پرداخت. کودکی که همه چیز را بلافاصله به دست می آورد این زمان را نمی شناسد.
تقاضای بدون تامل همچنین برای کودکان وسیله ای جهت ارزیابی علاقه والدین نسبت به خود و مقایسه آن با عشق و علاقه داده شده به خواهران یا برادران اوست.
مواجه کردن آنها با محرومیتها
آیا والدین امروزی به آسانی تسلیم تمایلات فرزندانشان خواهند شد؟ سوال جالبی است. بی منطقی است که کودک را هرگز با محرومیت وسختی روبرو نکنیم و نه تنها خواسته هایش برآورده کرده، بلکه به تمامی خواسته هایش پاسخ مثبت دهیم او دراین باور غلط بزرگ می شود که نیازی به تبعیت از قوانین بزرگترها و قید وبندهای دنیای امروزی ندارد و می تواند صاحب همه چیز باشد. و این از او انسانی مستبد می سازد که چرخش دنیا را حول محور جسم کوچک خود می بیند و برای صاحب همه چیز شدن بسیار حریص است و از مواجه شدن با کمبود بیم و هراس دارد و در نهایت به ما (والدین) بسیار وابسته است چرا که از دید او ما می توانیم تمامی خواسته هایش را برآورده سازیم.
در هر حال نباید به خود هول وهراس راه داد. آموختن صبر و حوصله، یادگیری تفاوت قائل شدن میان خواسته ها و تمایلات، روندی است دراز مدت که در دوران نوجوانی دنبال می شود. اما می توان به کودک دراین راه کمک کرد.
آنچه شما می توانید انجام دهید
هنگام « نه» گفتن از خود مقاومت نشان دهید.
بدون آنکه همه چیز را رد کنید (در زندگی به هر حال لذت هم هست)، به هنگام « نه» گفتن به کودک مقاومت خود را بالا ببرید. اگر کودک تردید را درشما حس کند، علاقه بیشتری به پرخاشگری پیدا می کند.
دلیل آوردن برای کودک
«تو قبلا از این وسیله داشتی»، « بیشتر از بودجه من است» «بعدا» … در توضیح این مورد به او تردید نداشته باشید که: «درست است که من (پدر یا مادر) تو هستم ولی این دلیل نمی شود که بتوانم همه چیزبرایت فراهم کنم؛ من بیشتر از اینکه بخواهم تو را به کودکی لوس مبدل کنم، دوستت دارم»
دعوا نکردن با کودک
اگر عصبانی می شوید بهتر است بگویید: «می دانم که دوست داری این وسیله را داشته باشی خیلی خوبه که آدم به تمامی آرزوهایش برسد. مثل توی قصه هاست….»
در تشخیص نیاز و تمایل به او کمک کنید
«تو واقعا به این خودکار نیاز داری یا فقط دوست داری آن را داشته باشی؟»
اگر شمارش پول را می داند
ماهانه مبلغی پول متناسب با سنش به او اختصاص دهید و از سنین ده تا یازده سالگی بودجه خرید لباسش را نیز به آن اضافه کنید.
برای یادگیری ملموس زمینه تمایلات، مقایسه قیمتها، تصمیم به انتظار کشیدن برای پس انداز کردن پول توجیبی و خلاصه برای تعمق کردن در تمایلات، بهتر از این راه دیگری وجود ندارد.
مترجم : پروانه پاکسیما
مجله آشنا/۹۸
برگرفته از نرم افزار تربیت فرزند