گاهی از منظر روانشناسی به داستان حضرت یوسف(علیه السلام){ قسمت اول}
یوسف فرزند حضرت یعقوب و یعقوب فرزند حضرت اسحاق و اسحاق فرزند حضرت ابراهیم علیه السلام است.
حضرت یعقوب دوازده پسر داشت که دو نفر از آنان که از همه کوچکتر بودند از یک مادر به نام “راحیل” و ده پسر بزرگتر از مادری دیگربودند.
حضرت یعقوب به این دو فرزند کوچکتر خود علاقه فراوان داشت و در این میان یوسف از مهر و محبت ویژه پدر برخوردار بود.
حضرت یعقوب به یوسف آشکارا ابراز علاقه می کرد. همین ابراز علاقه آشکار پدر نسبت به فرزند موجبات حسادت برادران دیگر را فراهم ساخته بود.
نکته ای مهم برای والدین:
چرا بچه ها حسادت می کنند؟
در بیشتر موارد ریشه حسادت خطاهای رفتاری والدین می باشد.
نکته اول:
برخی از صفات و ویژگی ها ذاتی و برخی اکتسابی است
در هیچ کس تشویق نکنید، مراقب باشید صفات ذاتی ( مثل زیبایی و…) و غیر اکتسابی را همانطور که فقدان آنها در کسی مایه سرزنش نیست.
نکته دوم:
والدین باید توجه کنند که شایسته است که همان صفات اکتسابی مثبت هم در حضور دیگران حساب شده و معتدل مورد توجه و تحسین قرار گیرد.
داستان یوسف به طور جدی از زمانی شروع می شود که خواب می بیند.
یوسف شبی در خواب می بیند که یازده ستاره و یک خورشید و یک ماه در برابرش سجده می کنند.
یوسف به نزد پدر می رود و در کمال احترام خوابش را برای پدر تعریف می کند.
نکته ای آموزنده:
یکی از نکته های عالی و آموزنده ای که می توان از داستان حضرت یوسف آموخت این بود که
وقتی برای یوسف پیشامدی رخ داد اولین کسی که این رویداد را با او در میان گذاشت، پدر بود.
یکی از خطاهای نوجوانان و جوانان این است که گاهی مسائل خود را به جای اینکه نزد والدین مطرح کنند، به رفقا و دوستانشان می گویند. برخی دوستان هم معمولا از سر کم تجربگی و نا آگاهی راهنمایی ها می کنند و حرف هایی می زنند که اسباب انحراف ، گمراهی و سقوط می شود.
آنچه موجب رویکرد فرزند به پدر و مادر می شود، رفتارهای محبت آمیز و محترمانه ، صبر و حوصله و بزرگ منشی پدر و مادر در برابر فرزندان است.
این رفتارهای صحیح در والدین جاذبه ای ایجاد می کند که جوان یا نو جوان را به سمت آنان می کشاند و از سر تمایل پدر و مادر را برای مشاوره گرفتن بر می گزیند.
طبیعی است رفتارهای پرخاشگرانه، تحقیر کردن ، بی احترامی و ناسزا گفتن و بی توجهی به فرزندان عملا موجب دور شدن آنان از والدین می شود.
این در حالی است که در غیاب این صمیمیت ، دوست مدرسه و رفیق محله که صد البته نا آگاه و کم تجربه است با او صمیمی می شود و در دلش جای می گیرد.
شاید بگوئیم خوش به حال یعقوب که چنین فرزندی داشت که کوچکترین مساله اش را با پدر در میان می گذاشت.
اما باید بدانیم این خصلت خوب یوسف ، بیش از هر چیز نتیجه رفتار خوب پدر بوده است.
شما والدین محترم هر چه رفتارتان محترمانه، بزرگ منشانه و محبت آمیز تر باشد، فرزندان بیشتر مجذوب شما می شوند.
منبع: یوسف قهرمان خوبیها؛ م حورائی