ترس» یک احساس کاملاً آشنا برای یکایک ما انسانهاست. همه ما هم حالات فیزیکی ترس، چون حبس نفس یا تند نفس کشیدن، هیجان جسمی و یا فلج شدن از ترس، عرق کردن، لرزیدن، فرار کردن، اضطراب، سرگیجگی و غیره را میشناسیم. در حیوانات و انسان حس ترس در واقع یک حس دفاعی است و حکایت از امکان خطر و دردی میکند. اما احساس ترس بشری، چیزی ورای یک حس طبیعی است؛ زیرا این احساس آغشته با تصورات، آرزوها و حالات وجودی و خاص انسانی است. از این رو او یک احساس انسانی است.
برای ورود به جهان چندفاکتوری و چندچشماندازی ترس بشری و حالات مختلف آن و بیماریهای مختلف ناشی از آن، بایستی ابتدا متوجه این اصل پایهای باشیم که ترس
همیشه به شکل «ترس از چیزی» است و به دو شکل عمده ظاهر میشود. یا این ترس به شکل «هراس یا فوبی» از یک پدیده مشخص مثل هراس اجتماعی، یا هراس از حیوانات است و یا به شکل دیگر ترس، یعنی به شکل « رس» از یک موضوع نامشخص و مبهم مثل «بیماری ترس و یا وسواس» است.
دکتر موللی « فوبی» را «ترس مرضی» ترجمه کرده است و «ترس» را اضطراب ترجمه کرده است۱. اما من به دو ترجمه «هراس» از مار و «ترس» از تاریکی بیشتر علاقه دارم و به این شکل از آنها استفاده میکنم. حال چهار چشمانداز ترس و هراس را باز میکنیم و سپس به راز «ترس شیرین و قدرتمند و چندلایه» و هنر ترسناک و جذاب پی میبریم.
تفسیر رفتارگرایانه هراس یا فوبی
یکی ار روشهای رواندرمانی موفق در مقابله با هراسهای بیمارگونه چون هراس از محیط بسته و آسانسور و یا هراس از هواپیما و مار، شیوههای مختلف «رفتاردرمانی» کلاسیک، کاربردی و یا ذهنی (شناختی) است. در نگاه مکاتب مختلف رفتاردرمانی، اصولاً سؤال اولیه این است که بیمار از «چه» هراس دارد. این مکتب علت این هراس را یا ناشی از حالت «شرطی شدن بیمار» به علت یک تجربه کابوس وار مانند گرفتاری چندساعته در آسانسور میداند؛ یا هراس از هواپیما و مار را ناشی از «یادگیری اجتماعی» و دیدن ترس افراد مورد اعتماد از این موضوعات و یادگیری هراس میبیند. یا هراس ناشی از ایجاد پیوندهای ذهنی میان موضوعات مختلف مانند یک امتحان
و تصور شکست و بیآبرویی و ایجاد هراس از امتحان است. از این رو نیز این شیوه رواندرمانی سعی میکند به انواع و اشکال مختلف، بر این حالت «شرطی شدن» و یا بر تصورات فاجعهآور و پیوندهای ذهنی ترسساز چیره شود.
سه شیوه عمده این سیستمهای رواندرمانی به شرح ذیل است که البته به اشکال مختلف میتواند صورت گیرد. در حالت اول، شخص بیمار به همراه رواندرمانگر به شکل یک دفعه و یا گام به گام با موضوع هراسناک مثل موش یا جمعیت روبهرو میشود تا بدین شکل هراس قدرتش را از دست بدهد.
در حالت دوم، به شیوه «عدم حساسیت سیستماتیک» و با تمرینات رفع هیجان و حساسیت، رواندرمان به بیمار کمک میکند که هراس و اضطرابش را به کنترل خویش در آورد و سپس گام به گام به موضوع هراسانگیز نزدیک شود.
در حالت سوم و شیوه موفقیتآمیز «رفتارگرایی ذهنی» سعی میشود که ابتدا با گفتوگو موضوع هراس مشخص شود و سپس با تمرینهای ذهنی هراس به کنترل شخص در آید. یا پیوند میان موضوع هراس مانند جمعیت و تصورات و حالات هراسناک چون لرزش، وحشت و تصورات وحشتانگیز شکسته شود.
یکی از شیوههای جالب این راه سوم، شیوه «عملکرد پارادوکس» است. در این حالت، برای مثال به بیماری که از عنکبوت میترسد، میگویند که خیال کند در تختش دراز کشیده است و ناگهان یک عنکبوت از بالا رو تنش میافتد.
سپس یکی دیگر و باز هم یکی دیگر، تا جایی که تمام تخت و اطاقش را عنکبوت پر کند. به زبان ساده بیمار از لحظهای به بعد به خود میگوید که «آب از سر گذشت، چه یک وجب و چه صد وجب» و کمکم حساسیتش را از دست میدهد. البته توجه به تحمل و توان بیمار در این زمینه امری مهم است.
شیوه رفتاردرمانی در درمان هراس یا فوبی موفقیت زیادی نشان میدهد و در حالی که در درمان «ترس نامشخص» و بیماریهایی چون وسواس و وحشتزدگی مداوم یا مقطعی موفقیت روانکاوی بیشتر است. مشکل شیوه رفتاردرمانی این است که به علل ماهوی و «چرای» نهفته در پشت هراسها نمیپردازد. چون این هراسها
میتوانند در واقع بیانگر معضلات روانی و یا ارتباطی دیگری نیز باشند.
پس به ناچار بعد از مدتی بیمار میتواند به یک «هراس تازه» مبتلا شود و این دفعه از بلندی بترسد؛ زیرا مشکل اساسیاش حل نشده است.
از این رو نیز بسیاری از رواندرمانگرهای مدرن در واقع از یک شیوه چندسیستمی و ترکیبی استفاده میکنند و قدرتهای مکاتب مختلف را به شیوه خویش با یکدیگر ترکیب میکنند.