ناگزیریم تربیت را به کودکان تحمیل کنیم تا هم او را از خطر دور سازیم و هم قادر شویم انسانش با ر بیاوریم . شخصیت افراد در سایه انضباط رنگ می گیرد و هم در سایه انضباط است که فرد و اجتماع می توانند در مصونیت و آرامش زندگی را بگذرانند. (۱)
در مساله انضباط شک نیست که ما کودکان را محدود می کنیم , اما این که این محدودیت در چه زمینه است باید گفت در زمینه های مربوط به زندگی او خواهد بود .
ما می خواهیم طفل در زندگی برهمه افعال و رفتارش تسلط داشته باشد گفتارش تحت ضابطه و کنترل باشد , در مسائل مربوط به زندگی خود اهمال روا ندارد, او از همان آغاز زندگیش باید منضبط بار آید ( برخی از دستورات انضباطی مربوط به زندگی شخصی کودک است ” (۲)
نیاز به مدافع
در نخستین سرخوردگی که برای طفل در مواجهه با مشکلات و مسائل اجتماعی پیش می آید او به ضعف خود پی می برد , طفلی که اسباب بازیش ربوده شده , شکوه اش را به نزد ما در می آورد , اگر والدین به شکایت او رسیدگی نکنند یا لااقل در دفاع از او به وی دلگرمی ندهند حالت یاس و نومیدی و بدبینی نسبت به همه کس و همه چیز در او پیدا می شود
والدین در برابر طفل باید داور مقتدری باشند که به سخنانش گوش فرا دهند و او را به دفاع و حمایت خود دلگرم سازند , اما وضع به گونه ای نباشد که هروقت برخوردی برایش پیش آمد به والدینش متوسل شود .
کودک نیازهای دیگری هم دارد مانند نیاز تعلق به گروه , نیاز به آموزش و آداب زندگی , تعلق به گروه خانواده و خویشان , و جامعه انسانی و مجامع مذهبی , نیاز به مسافرت , نیاز به داشتن نظم , استقلال اقتصادی , تبعیت انضباطی و … ”
رابطه ی کودک با اشخاص و اشیا ء
مساله رابطه کودک با افراد و اشیاء از نیازهای اساسی تربیتی کودک و از مسائل مهم و قابل توجه است . نوع این رابطه ها در سازندگی , ایجاد تحول و تغییر و در جهت دادن او تاثیر وفوق العاده دارد.
ارتباط کودک در سنین اولیه زندگی بخصوص با والدین از آن بابت مهم است که ، طفل سریعا تحت تاثیر دیگران و رنگ پذیری از آنان است کودک از والدین و حتی دیگران و همه آنچه که در زندگی حال و آینده او موثر است فرا می گیرد . از اخلاق و آداب , از راه و رسم زندگی , از مهرو انتقام , از دنیای متفاوت زن و مرد ,از امانت و خیانت , از جریانات اجتماعی و بالاخره از همه جیز .
رابطه کودک با دیگران ,از برادر و خواهر و دوستان , همبازیها , کسان و خویشان خانواده نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است . چه بسیار کسانی که مکتسبات کودک را تباه کرده و آموخته های او را وارونه ساخته اند .
در همه حال به خود واگذاردن کودک در سنین اولیه و نه در ایام مدرسه به صلاح او نیست , پدر و مادر باید بکوشند تا پیش از هرکس نظر او را به خود جلب کنند و خودشان را محرم راز او معرفی نمایند , این امر در پیشگیری از بسیاری از خطرات محتمل , موثر و سود مند است .
والدین از طریق شناخت کودک و آشنایی با ” دنیای او خواهند توانست از ترسها , یاسها , آرزوهای طفل مطلع شده و قادر به ایجاد ارتباط صحیح با او , در نتیجه پرورش نیکوی او خواهند بود.
در پی ارتباط با کودک به طرق محتلف می توان در او سازندگی ایجاد کرد , و در سایه این ارتباطات می توان کودک را با آداب و مقررات زندگی و ابعاد زندگی و در سهای عملی زندگی آشنا کرد . ” (۱)
رابطه والدین با کودک
” رابطه بین والدین و فرزندان در طول زندگی به صورت یکسان و ثابت نمی باشد گاهی اوقات این روابط به آهستگی و گاهی به سرعت تغییر می پذیرند گاهی اوقات این روابط بهتر و گاهی اوقات بدتر می شوند .
در اینجا بطور مختصر به چگونگی تغییر این روابط در دوره قبل از دبستان می پردازیم در طول سال اول زندگی روابط والدین با کودک معمولا بسیار مناسب می باشد , بطور کلی هر کس در این سن کودک را دوست دارد , و از او هیچ توقع و انتظاری ندارد.
اما با ورود کودک به سال دوم به تدریج این روابط نیز تغییرمی کند , برخی از محبتها به تدریج و با ملایمت به ناراحتی و اوقات تلخی و خشم بدل می شود و کودک به تدریج با واکنشهای ناخوشایند والدین روبرو می شود.
شاید یکی از دلایل مهم این مسئله نیز این باشد که کودک کم کم از وابستگی کامل یه والدین رها می شود و نیازها و خواسته های او گسترده تر و متنوعتر میشود , و همین ممکن است موجبات رنجش و ناراحتی والدین را فراهم کند .
کودک با توجه به نیازهای شناختی و حرکتی خود که در سال دوم زندگی بسیار گسترده تر می شود به جستجوی محیط و دستکاری اشیاء موجود در محیط می پردازد و این معمولا چیزی است که با خواسته های والدین سازگاری ندارد .
در دوره خردسالی ۳ تا ۷ سالگی نیز این روابط با تحولات خاصی روبرو می باشد در این دوره همانطور که کودک بزرگتر می شود رفتار مستقل تری را طلب می کند به کنجکاوی و بازیگوشی بیشتری می پردازد نیازهای جسمی و روانی متنوعتری پیدا می کند مانند ارتباط با همسالان داشتن و وسایل بازی و تفریحی .
اینها همه مواردی است که اگر از طرف والدین هوشیار به آن توجه شود و نیازهای کودک بطو رمعقول برآورده شود , کودک رفتار سازگار و خوبی خواهد داشت و اگر به آنها توجه نشود یا مورد غفلت و مسامح قرار گیرد , در رفتار کودک بصورت ناسازگارانه جلوه می کند ”
روابط کودک با خواهران و برادران
روابط خواهران و برادران اغلب عامل مهم و موثری در رشد شخصیت کودک و سازگاری اجتماعی او به شمار می رود , خواهران وبرادران الگوی بسیار خوبی برای رفتار کودکان بشمار می روند , آنها بیشتر اوقات خویش را با یگدیگر می گذرانند , بر حسب جنس و سن خود یاد می گیرند که هر یک چه نقش معینی را در محیط خانواده باید ایفا کنند .زندگی در خانواده های چند فرزندی معمولا تاثیر بیشتری در رشد و تکامل تک تک فرزندان می گذارد , مجال تفاهم میان فرزندان معمولا سریعتر و آسانتر از تفاهم میان بزرگسالان و فرزندان آنهاست .
معمولا فرزندان یک خانواده زودتر و آسانتر از یکدیگر می آموزند و حرف شنوی دارند زیرا معمولا مشکلات آنها , امیال و زبان و اطلاعات آنها از یک نوع است .
معمولا اگر فاصله سنی بین خواهران و برادران زیاد نباشد تاثیرات آنها بر یکدیگر و تعامل آنها با یکدیگر بیشتر است , در حالی که اگر فاصله سنی بین آنها زیاد باشد تعامل بین والدین و فرزندان احتمالا بیشتر می شود .با افزایش سن ممکن است که بین خواهران وبرادران دعواهای بیشتری به وجودآید که این نزاع ها از یک جنبه ارزشی بازنگری و کسب تجربه برایآنها برخوردار است . اما در عین حال نزاعها اثر منفی دارد , در اثر تسلط و نفوذ یکی از فرزندان , کودکان دیگر دچار ناامنی شده , رفتار گوشه گیرانه یا پرخاشگرانه از خود بروز می دهند
رابطه ی کودک با دیگران
” شخصیت و اخلاق کودک نه تنها در ارتباط با والدین رنگ می گیرد بلکه افراد دیگری هم وجود دارند که در برخی موارد نه تنها تاثیر فوق العاده در کودک می گذارند , بلکه بسیاری از یافته های والدین در طریق تربیت
نابود و زحمات و تلاش آنها راخنثی می شازند , بدین نظر ضروری است که نقش آنها و میزان اهمیت شان را در تربیت شناخت و تاثیر مثبت و منفی که آنان در ساختن یا ویران کردن بنای اخلاقی و دیگر ابعاد وجود و شخصیت کودک دارند بدانیم .
به تدریج که طفل رشد می کند و پرورش می یابد , با کسان و بستگان خویش از خاله و عمه و دائی و فرزندان آنها درسنین بالاتر با دوستان و همسالان کوچه و محله خویش همینطور و بعدها با فروشندگان سر گذر …. ذر تماس خواهد بود و هر کدام از اینها به نحوی در کودک تاثیر می گذارد .
بر این اساس روابط او باید تحت کنترل باشد و در صورت آلودگی کسان وخویشان از مدت توقف نزد آنها باید کاسته شود , نوع معاشرت زیر نظر قرار گیرد و از بعضی از دوستیها جلوگیری شود . ” (۱)
نوع روابط در بین اعضای خانواده
” هر خانواده معمولا در ارتباط با فرزندانخود از یک نوع روش تربیتی معین برخوردار است , منظور از روش تربیت عبارت از شیوه ای است که والدین بر اساس آن به تربیت فرزندان خود می پردازند.