وقتی پدر و مادر مرتکب خطای دخالت میشن که در حریم فرزندشون دخالت کنن. شایعترین جایی که دخالت میکنن و خودشون رو حق به جانب هم میدونن، موقع غذا خوردنه.
وقتی رعایت احترام اون و بشقابش رو نمیکنن و غذا میریزن توی ظرفش و میگن، «بخور، برات خوبه» یا وقتی سرزده به اتاقش میرن، بدون این که در بزنن.
یا وقتی دفتر خاطراتش یا وسایل شخصیاش رو وارسی میکنن تا شاید … چون «مادر هستن» یا «دلواپس بچهشون هستن» و …
و یکی دیگه از جاهای رایج ارتکاب این خطا، وقتیه که کسی از بچه سوال میکنه، اما اونها جواب میدن. مثل این مورد:
�مهمان از دختر میپرسد: سلام، خانم کوچولو، کلاس چندمی؟
�مادر: کلاس سوم
�مهمان رو به دختر: آفرین، اسم معلمتون چیه؟
�مادر: خانم حسینی.
یا در این جور موارد:
�مادر رو به دخترش: مشقات رو نوشتی؟
�دختر ساکت است.
�پدر رو به مادر: مینویسه.
در واقع، میخوام بگم، وقتی بدون درخواست فرزندمون کاری براش میکنیم، کسی از فرزندمون سوال میکنه اما ما جواب میدیم، یا وقتی مادر و بچه دارن حرف میزنن، پدر وارد مکالمه اونها میشه و جواب میده، فراموش نکنیم که داریم خطا میکنیم.
اگه باور نمیکنین که این رفتار شما خطاس، به یکی از خاطرات مشابه خودتون با والدینتون مراجعه کنین، یا وقتی مادری داره این خطاها رو مرتکب میشه، به صورت بچهاش نگاه کنین و …
میتونین حدس بزنین ارتکاب این خطا چه اشکالی ایجاد میکنه؟ اینطوری قانون استقلال تو بازی فرزندپروری شکسته میشه. یعنی بچه مستقل بار نمیآد. یعنی خودش نمیتونه از خودش دفاع کنه. خودش نمیتونه حرفش رو بزنه. درخواست کردن، یعنی بیان خواسته و بیان احساس و اینها رو یاد نمیگیره و اونوقت، همین پدر و مادر شاکی میشن که چرا بچهشون نمیتونه از خودش مواظبت کنه، چرا وقتی تریاک بهش تعارف میکنن، نمیتونه خودش نه بگه، چرا نمیتونه بفهمه چقدر غذا براش کافیه تا چاق نشه یا لاغر نمونه، چرا نمیتونه