روان شناس معروف مارتین سلیگمن افسردگی را به عنوان سرما خوردگی روانی می شناسد . این تشبیه بخاطر شیوع فراوان این اختلال روانی است . در حدود ۱۲ درصد مردم ر دورانی از زندگی خود به افسردگی شدیدی که نیاز به درمان پیدا میکند مبتلامی شوند و تقریبا تمام انسانها در دورانی خاص بویژه در جوانی به درجاتی خفیف از حالت افسردگی مبتلا می شوند اکثر قریب به اتفاق موارد افسردگی بدون درمان ظرف ۳ تا ۶ ماه خودبه خود برطرف می گردد . البته این بدان معنا نیست که در صورت احساس افسردگی نباید در صدد درمان و چاره جویی بر آئیم .
افسردگی چیست ؟ افسردگی نوعی غم و اندوه و کاهش بیش از حد سطح شادمانی بخاطر موضوعی است که اهمیت آن را ندارد همه افراد بطور طبیعی گاه خوشحال وگاه ناراحت می شوند ولی این فرود های خلقی در حالات طبیعی به اندازه ای شدید نیست که انسان را دچار افسردگی نماید و به وی لفظ افسرده یا دپرس اطلاق گردد. درحد فاصل بین یک خلق گرفته و غمگین و یک افسردگی حقیقی مرز مشخصی وجود ندارد و با ارقام و اعداد نمی توان مقداری برای هر کدام تعیین نمود تا بطرو مشخص وضعیت خلقی تعیین گردد . در واقع غمگینی طبیعی را می توان یک سایه آبی رنگ دانست که به تدریج به سرمه ای و سپس به سیاه می گراید و وقتی کاملاً تیره می شود افسردگی نامیده می شود .
افسردگی یک اختلال عمدی نیست که فردی با دست خود ایجاد کرده باشد بلکه عارضه ای روانی ناشی از فشارهای روحی است که طی دوران دراز مدت عمر در ساختار روحی انسان روسوخ نموده و سرانجام بدنبال یک حادثه ناراحت کننده همچون آتش از زیر خاکستر زبانه می کشد و تظاهر می نماید .
پاره ای از علائم شایع افسردگی
۱- تأثیر افسردگی بر تفکر : ناتوانی در تمرکز حواس – ناتوانی در تصمیم گیری – بی توجهی و بی علاقگی – سرزنش خویشتن بدبینی – تصمیم به صدمه زدن حتی خودکشی .
۲- تأثیر بر احساس ها : غم و اندوه و عدم شادمانی – احساس خرد شدن در زیر فشار نیازهای روزمره – کاهش اعتماد به نفش و کم بینی – کاهش علاقه و لذت و تفریح – احساس ضعف ناتوانی و کرختی – احساس تنهایی بی هدفی و عدم تشویق – احساس گناهکار بودن – احساس عدم جذابیت – تحریک پذیری و اضطراب .
۳- تأثیر بر رفتار : کاهش فعالیت نسبت به همیشه – بی توجهی به آراستگی ظاهری – گوشه گیری و انزواطلبی دوری جستن از دوستان و اطرفیان – دوری از تفریح و مهمانی – آه کشیدن مکرر وگریه – بی قراری –کاهش فعالیت جنسی.
۴- تأثیر بر جسم : کاهش اشتها یا گاهی افزایش اشتها – اختلال خواب بویژه بصورت پریدن از خواب هنگام سحر کاهش میل جنسی – خستگی و ضعف و ناتوانی جنسی
زمینه های قبلی حالتهای غیر عادی عاطفی
چنین زمینه هایی در شخصیتهای غیر عادی نظیر شخصیت پرهیجان دیده می شود . شخصیتهای پر هیجان بی اندازه بشاش هستند و مسائل زندگی هیچ تأثیری روی این بشاشت ندارد .این افراد رد دوره های کوتاهی دچار افسردگی می شوند و از این لحاظ با شخصیت افسرده وجه تشابه دارند . معمولاً شخصیت افسرده همیشه از زاویه غم و اندوه به زندگی می نگرد و همواره احساس بدبختی می کند . برخی از افراد دارای پاسخ پذیری فزاینده عاطفی هستند بطوری که خلق آنها ( از شنگولی گرفته تا افسردگی ) به محض اندک تغییری درمحیط عاطفی شان دستخوش تغییر می شود رفتار بی بندو بار به آسانی بروز می کند و معمولا این عده افراد بسیار تلقین پذیر هستند . نوع مقابل این خلق در شخصیت عاطفی خونسرد دیده می وشد دراین حالت فرد کاملاً بی تفاوت بی عاطفه و بی احساس است گفته می شود که محرومیت مادی می تواند افراد را بی عاطفه سازد . معمولاً بی ثباتی در احساس عاطفی و حیات غریزی کودکان و نوجوانان دیده می شود . این حالت عموماً ا سست کاری تمایل خود پرستانه بی رحمی طغیان های عاطفی و فکر مبالغه آمیز است غالباً این ناپایداری با به بلوغ رسیدن کودک از بین می رود ولی ممکن است تا سی چهل سالگی و گاهی اوقات در سراسر زندگی فرد ادامه یابد .
واکنش های غیر عادی عاطفی
شخص عادی می تواند در برابر اثرات محرک های خارجی مقابله کند و توازن عاطفی خود را حفظ کند با این حال هر شخصی دارای یک نقطه شکست ، نوع اختلال عاطفه ای که بروز می کند طبعاً بستگی به شخصیت فرد و موقعیت هولناک او دارد . افسردگی واکنش عاطفی نسبت به ناکامی و محرومیت مزمن است . معمولاً فرض بر این است که افسردگی ای که در پی داغدیدگی یا فوت عزیزی بوجود می آید صرفاً از لحاظ کمی با اختلال خلقی متفاوت است . جای تأسف است که این کلمه هم برای واکنش عادی فرد نسبت به محرومیت و هم برای خلق مرضی ( که در بیماری افسردگی ظاهر می شود ) بکار می رود . مشکل می توان خفیف ترین اشکال خلق افسرده مرضی را از افسردگی ناشی از محرومیت یا فوت عزیزی تشخیص داد . در اشکال شدیدتر خلق افسرده افسردگی به آن شدتی می رسد که فقط فرد مبتلا می تواند تجربه کند . این حالت با احساس درماندگی و نومیدی است همین طور این حالت به همراه سایر نشانه هایی است که حکایت از اختلالات اساسی روان – تنی دارد . سندرم یا بیماری افسردگی می تواند ناشی از فشار روانی باشد بااین حال می تواند بدون هیچ دلیل روشنی نیز تظاهر کند . افراد بیش از حد حساس دیده می شوند ( پرواکنش ) که نه تنها با خلق افسرده بلکه با بسیاریاز نشانه های فلج کننده دیگر به فشار روحی پاسخ می دهند این گونه نشانه ها یکی از اشکال افسردگی واکنشی را تشکیل می دهند . گفته می شود که این افراد عموماً خود را سرکوفت نمی کنند بلکه دیگران را بخاطر بیماریشان ملامت می کنند و آنها را مقصر بیماریشان می دانند . در این حالت فکر مرضی بروز نمی کند ولی تهدیدهای خودکشی به کرار دیده می شود وقتی تلاش به خودکشی تیر به چشم می خورد . با این حال چنین تهدیداتی برای زندگی بیمار چندان مخاطره آمیز نیستند غالباً خشم و برآشفتگی بیمار غیر قابل کنترل است بطروی که با یک رفتار حکیمانه و همدلانهمعاینه گر خشم بیمار بارز می گردد .
افسردگی فصلی
برخی افراد بطور منظم در ماه های زمستان هر سال دچار افسردگی می شوند بنابراین برخی دانشمندان بر اساس یافته ها و شواهد تجربی بر این باورند که تغییرات شیمیایی ناشی از نور خورشید می تواند به بهبود خلق انسان کمک کند . البته این موضوع هنوز بطور قطعی ثابت نشده است ظاهراً تماس انسان با نور یا برخی پرتوهای ویژه می تواند تا حدی موجب افزایش سطح شادمانی خلقی و رفت اندوه وافسردگی گردد . با این حال برای اثبات این نظریات هنوز به شواهد و مدارک محکم تر و پژوهشهای بیشتر نیاز است.
نظریه های زیست شناختی
پیش فرضهای نظریه های زیست شناختی این است که علت افسردگی یا در ژنها قرار دارد که از طریق توارث از والدین به فرزندان منتقل می شود یا نارسایی عمل فیزیولوژیکی است که ممکن است پایه ارثی یا غیر ارثی داشته باشد.
یافته های مربوط به دو قلو ها از سال ۱۹۳۰ به بعد بیانگر آن است که عوامل ارثی موجب نوعی افسردگی می شود بسیاری از پژوهندگان عوامل ارثی راهمراه با آنچه که در زندگی شخص بوقوع می پیوندد یعنی ترکیبی از آمادگیهای ارثی فشارهای روانی محیطی راعلت احتمالی رفتار افسرده می دانند . این موضوع که چگونه افسردگی از طریق توارث منتقل می شود هنوز نامعلوم است . یک زمینه عمده از تحقیق درباره علل زیست شناختی افسردگی مربوط است به نقش انتقال دهندگان عصبی . سالهاست که نظریه کتکول آمین در مورد افسردگی حاکم بوده است . این نظریه بیان کننده آن است که افسردگی مربوط است به کمبود کتکول آمینها بخصوص نوراپی نفرین در محلهای گیرنده مخصوص مغز از طرف دیگراین تصور وجوددارد که علت مانی فزونی نوراپی نفرین در مراکز گیرنده معین مغز است .
پژوهشها بیانگر آن است که نوراپی تمرین مربوط به تغییر خلق وخو احساسات شادی بخش و احساسات افسردگی است . مشکلی که در رابطه با اندازه گیرین نوراپی نفرین یا هر انتقال دهنده عصبی دیگر وجود دارد این است که چنین اندازه گیریهای پاسخهای مستقیم سطوح انتقال دهندگان عصبی مغز نیستند زیرا انتقال دهندان عصبی در سایر قسمتهای دستگاه عصبی نیز ساخته می شوند و شامل تعدادی از جریانهای بدنی می گردد.
درمان بر اساس نظریه های زیست شناختی
دو گروه داروی عمده که برای درمان افسردگی مورد استفاده واقع می شوند تری سیکلیکها و منع کنندگان MAO هستند که هر دو گروه میزان نوراپی نفرین را افزایش میدهند . معمولاً یکی از داروهای تری سیکلیک یا سه حلقه ای برتری دارد زیرا منع کنندگان MAO خطرات جانبی بالقوه بیشتر دارند استعمال آنها همچنین نیاز به نظارت دقیقتری دارد زیرا هنگامی که با غذاهایی مصرف می شوند که دارای موادی بنام تیرامین هستند ممکن است موجب مسمومیت و بالاترفتن فشار خود تا بدان حد که برای زندگی تهدید کننده است بشود .
الکتروشوک درمانی
عبارتست از عبور جریان الکتریکی بین ۷۰ تا ۱۳۰ ولت درون سر بیمار و آغاز یک داروی بیهوشی و یک داروی شل کننده عضلانی به بیمار داده می شود . معمولاً در یک دوره از ۶ تا ۱۲ جلسه شوک درمانی داده می شود . گر چه معلوم نیست که چرا الکتروشوک درمانی برای برخی بیماران افسرده مؤثر است این احتمال هست که فعالیت تشنجی تغییرات در سطح انتقال دهندگان عصبی یا در حساسیت الکتریکی نرون ایجاد می کند .
دیدگاه روان پویایی
مطالعات روان شناختی درباره افسردگی توسط زیگموند فرویدکارل آبرهام شروع گردید هر دو نفر در مقالات جداگانه درباره افسردگی این اختلال را به عنوان یک واکنش پیچیده نسبت به از دست دادن چیزی توصیف نمودند فروید عقیده داشت که فرد مبتلا به افسردگی یک وجدان تنبیه کننده یا وجدان اخلاقی قوی دارد . او بر احساس گناه که وجدان موجب آن می شود تأکید می ورزید طبق نظر فروید یک دیل که وجدان این چنین قوی می شود کنترل احساسات خشم و پرخاشگری است که در غیر این صورت ممکن است بصورت آسیب رساندن به دیگران تجلی نماید . اکثر قطعه بندیهای روان پویایی بر تاریخچه روابط بین فرد و شخصی که او به عنوان یک کودک بیشترین وابستگی را به وی داشته که معمولاً صادر است متمرکز است بدین ترتیب یک سابقه تاریخی افسردگی عبارت است از اختلال در روابط اولیه کودکی . اهمیت فقدان والدین در حیوانات با آزمایشهای فراوان مورد بررسی قرار گرفتهاست به نظر می رسد که جدایی میمون ها از مادرانشان احتمال ابتلای آنها را به افسردگی در مواجهه با فشار روانی زیاد افزایش میدهد . جان بولبی روان تحلیل گر بریتانیایی یک از مشهورترین نظریه پردازانی است که بر اهمیت فقدان یا جدایی در دوره کودکی در رشد آینده تأکید ورزیده است . طبق نظر بولبی جدایی کودک از مادر یا اشخاص مهم دیگر در اوائل کودکی خواه به علت بیماری مسافرت و علل دیگر موجب احساس اندوهگینی خشم و اضطراب مداوم می شود که ممکن است بر روابط هیجانی در زندگی بزرگسالی تأثیر بگذارد . کوششهای درمانی طبق نظریه روان پویایی عبارتست از تغییر و اصلاح همخوانی هایی که بین افکار و احساسات مراجع وجود دارد . روان درمانگری دراز مدت معطوف به کشف پایه های ناخود آگاه اختلال عاطفی است که به نظر می رسد معلول تعارضات حل نشده دوران کودکی باشد . درمانگری حمایتی کوتاه مدت اغلب در مورد افراد مبتلا به افسردگی بکار می رود تا به آنها فرصتی برای تصفیه افکار و احساساتشان داده شده در جهت سودمندی بهتر تشویق شوند .
نظریه یادگیری و افسردگی
پیش فرض نظریه های یادگیری آن است که افسردگی و فقدان تقویت به هم مربوط است. پاسخها ممکن است به این دلیل مورد تشویق قرار گیرند که هیچ تقویتی دریافت نداشته اند یا پاسخی ناخوشایند یا تنبیه کننده بدنبال داشته اند .
لوین سوهن و همکاران وی از پیشوایان تحقیق در زمنیه افسردگی از نقطه نظر یادگیری هستند . آنها بطور معمول تأکید می کنند که میزان پایین برون شد رفتار و احساسات غمگینی یا ناشادی که با افسردگی همبسته می شوند مربوط است به میزان پایین تقویت مثبت و یا میزان بالای تجارب ناخوشایند . این حالت ممکن است توسط یکی از چندین دلیل ذیل واقع شود .
۱- محیط فی نفسه ممکن است مسئله باشد ممکن است عوامل تقویت کننده کم یا تنبیه کننده زیاد در محیط مشخص وجود داشته باشد .
۲- شخص ممکن است فاقد مهارتهای اجتماعی برای جذب تقویت مثبت یا برای تطبیق مؤثر با حوداث تنفر انگیز ناخوشایند باشد .
۳- به علت بعضی دلائل برای افرادی که مستعد افسردگی هستند تقویت ها کمتر مثبت و تنبیه ها بیشتر منفی به نظر می رسد تا افراد عادی این موضوع ممکن است موجب کاهش رفتار یا کناره گیری گردیده منجر به تقویتهای کمتر یا تنبیه های بیشتر شود .
افراد افسرده حوادث ناخوشایند بیشتری در زندگیشان رخ می نماید و تجربه آنان نیز از این حوادث ناخوشایند تر از افراد غیر افسرده است . این پاسخ منفی بیشتر نه فقط از طریق سؤال کردن از افراد برای درجه بندی حوادث ناخوشایند بلکه از طریق رفتار در وضعیت آزمایشگاهی نیز آشکار گردیده است .
تأثیر پذیری خودبخودی گروه های افسرده و غیر افسرده از طریق تحریکات تنفر انگیز بصورت ضربه های الکتریکی خفیف مقایسه گردیده است . گروه افسرده بیشتر از گروه غیر افسرده به محرکهای تنفر انگیز ( بصورت واکنشهای پوستی بالاتر ) پاسخ می دادند . این تأثیر پذیری بیشتر ممکن است بطور مستدل موجب شود که یک فرد افسرده بیش از یک فرد عادی تمایل به کناره گیری از اوضاعی که آن را ناخوشایند می یابد داشته باشد. این کناره گیری شانس فرد افسرده را برای تقویت نیز ممکن است کاهش دهد .این موضوع مهم است زیرا بین تقویتها و میزان افسردگی رابطه موجود است . هر قدر تقویتهای مثبت بیشتر باشد افسردگی کمتر است . لوین سوهن باور دارد وقتی یک شخص افسرده شد این افسردگی پایدار می شود زیرا سایر افرد همنشینی با فرد افسرده را ناخوشایند می یابند .
وقتی افراد افسرده خود را در شرایط فشار آور روانی می یابند تمایل دارند که از طریق درنگ ( جستجوی اطلاعات بیشتر قبل از انجام هر اقدام ) و نیز از طریق کوشش برای کسب حمایت هیجانی از طرف دیگر از عهده آن بر آینده جستجوی حمایت افراطی ممکن است موجب شود که دیگران احساس ناراحتی و گناه کرده و کوشش کنند که از تماس با افراد افسرده اجتناب ورزند . سرانجام یک دور باطل آغاز می گردد که در آن نشانه های مرضی و ناکامی بطور فزاینده ای آشکار و منجر به بی اطمینانی هایی می گردد . البته این موضوع موجب می شود که وضعیت بر قبلی بدتر شود این افکار خواه آشکار خواه پنهان احتمالاً دلیلی هستند که چرا اشخاص تمایل دارند از مصاحبت با افراد افسرده اجتناب ورزند . شاید به علت این عوامل آموزش مهارتهای اجتماعی بتوان دروی کرد درمانی مؤثری برای افراد افسرده باشند
درمان افسردگی ازنقطه نظر یادگیری
لوین سوهن وهمکارانش نخست کوششش می کنند تا اثرات متقابل مخصوص شخص – محیط و حوادثی مربوط به افسردگی را مشخص نمایند یک گام برای انجام این عمل عبارتست از مشاهده شخص در خانواده بعنوان قسمتی از ارزیابی اولیه . ابزارهای دیگری که بر اساس درمان آموزش اجتماعی مورد استفاده واقع می شود عبارتست از فهرستی از حوادث خوشایند و ناخوشایند . نقشه درمانی شامل مواردی از قبیل آموزش ابزار وجود ، پدری یا مادری کردن مؤثر ، گذراندن اوقات و آموزش آرامش عضلات (آرمیدگی ) می شود .
نقطه نظر شناختی و افسردگی
احتمالاً با نفوذترین نظریه های روان شناختی که امروزه درباره افسردگی وجود دارد نقطه نظر شناختی است اساس این نظریه این اندیشه است که یک تجربه معین ممکن است روی فرد تأثیر بسیار متفاوتی بگذارد . قسمتی ازاین اختلاف ممکن است بدلیل نحوه تفکر آنها درباره آن حادثه باشد واینکه تا چه اندازه شناخت درباره آن دارند .
آرون بک معتقد است که افراد افسرده بدین دلیل افسرده اند که راه های اشتباه آلود و مبالغه آمیز در فکر کردن دارند . شخص افسرده یک نظر منفی درباره خود ، دنیا و آینده دارد . طبق نظر بک این شناختهای منفی علت افسردگی است نه سایر چیزهای پیرامون شخص . ممکن است برای یک حمله افسردگی حوادث بیرونی تسریع کننده باشد ولی حتی در آن صورت نیز آنچه شخص در مورد آن حادثه فکر می کند نه آن حادثه فی نفسه می تواند عامل ایجاد کننده افسردگی محسوب شود . عقیده بک این است که احساس از دست دادن که اغلب نتیجه هدف ها و توقعات بالای غیر منطقی است عامل اصلی افسردگی است . شخص مستعد افسردگی نه تنها بیش از حد تعمیم می دهد بلکه تمایل به بزرگ جلوه دادن گناهان شخصی و کوچک شمردن کیفیتهای شخصی دارد . مسئله دیگر بر چسب زدن ( نامگذاری ) نادرست است شخص افسرده یک موقعیت را بد نامیده آنگاه فقط به این نامگذاری بد جلوه داده شده پاسخ می دهد نه به موقعیت واقعی آن . بک باور داشت که شخص افسرده علت هر گونه بدبختی را عیوب شخصی می داند . آگاهی از این نقایص فرعی آنچنان شدید می شود که هر گونه خود پنداری مثبت را بطور کامل پایمال می سازد . هر موقعیت ابهام آمیزی به عنوان شاهدی که نقص تعبیر می شود حتی اگر تبیین های موجه تری وجود داشته باشد . بک معتقد است که افراد افسرده تمایل دارند که خودرا با دیگران مقایسه کنند . او این موضوع خود موجب می شود عزت نفس آنها کمتر بشود .
افراد افسرده نه تنها پیشرفت خود راسخت گیرانه ارزیابی می کنند و در تقویت خود بعد از انجام عملی قصور می ورزند بلکه سطح توقعات آنان قبلی از شروع عمل نیز پایین است .
درمانگری شناختی برای افسردگی
روش درمانی بک عبارت است از سؤالات طرح ریزی شده هدفدار دوستانه برای آگاه ساختن شخص افسرده ازعدم مطابقت بین افکار و واقعیت . فن دیگری که بک مورد استفاده قرار می دهد عبارت است از یک جدول فعالیت مراجع فعالیت روزانه خود را فهرست کرده و آنگاه هر فعالیت را روی مقیاس صفر تا پنج از نظر انجام یک کار خوب و لذت بخش رتبه بندی می کند .
صحّت شناختی در افسردگی
آزمایشهای مربوط به مطالعه این موضوع که افراد چگونه شایستگی های اجتماعی خود را ارزیابی می کنند نشان داده است که بیماران افسرده نسبت به مهارتهای اجتماعی خود کاملاً واقع بین بوده اند برعکس سایر بیماران مبتلا به پسیکوزوتیر آزمودنیهای تحت کنترل طبیعی تمایل دارند که خود شایسته تر از آنچه دیگران آنهارا می بینند بدانند حتی جالب توجه تر اینکه واقع گرایی ادراکهای شخصی بیماران افسرده وقتی که درمان پیشرفت می کند کاهش می یابد .
دیدگاه اصالت وجودی – انسانگرایی درباره افسردگی
نظریه های اصالت وجود به از دست دادن عزت نفس متمرکز می شوند شیء از دست رفته می تواند واقعی یا سمبلیک باشد .علت شایع افسردگی در مردان از دست دادن شغل است . شغل بیانگر ارزش شخص در نظر خودش است . دست کم تا زمان افزایش زیاد میزان اشتغال زنان در خارج از خانه یک علت شایع افسردگی در زنان از دست دادن همسر بوده است . این از دست دادن فقط شخص مورد علاقه نبوده بلکه منبع اصلی ارزش وی بوده است زیرا موقعیت اجتماعی زن بطور نسبی مبتنی بر نقش شوهر بوده است . علاوه بر آن با از دست دادن نان آور خانه ممکن است امرار معاش دچار مخاطره گردد . نظریه پردازان انسانگرایی ممکن است بر اختلاف من آرمانی شخص و ادراک وی از حالت واقعی امور تأکید ورزند بر اساس نظریه آنان افسردگی احتمالاً زمانی ظاهرمی شود که اختلاف بین من واقعی و من آرمانی خیلی زیاد شود بطوری که برای شخص قابل تحمل نباشد .
پیشنهاداتی برای مقابله با افسردگی
اگردچار احساس افسردگی شده اید پیش از هر چیز باید بدانید که خلق آدمی همانطور که گاه ارتقاء می یابد و بطور مفرط سرخوش است گاه نیز افول می کند و انسان را به احساس یأس و نومیدی دچار می سازد در این حالت باید به سراغ استراتژی های کوتاه مدت برای رفع احساس افسردگی بروید که شامل اقدامات زیر هستند :
۱- اصلاح رفتارهایتان :فعال باشید حتی اگر برایتان دشوار است . بیکار و منزوی نشوید.
۲- اصلاح افکارتان : افکار افسرده شما را درمانده می کند اگر یادبگیرید به اتفاقات چگونه نگاه کنید می توانید فعالیت وشادمانی و امیدواری را از سر بگیرید .
۳- استفاده از سیستم های طبیعی ضد افسردگی : برای کسب یاری و حمایت از دیگران احساس شرم و نگرانی نداشته باشید افسردگی آنقدر شایع است که اکثر افراد پیرامون شما به خوبی احساس شمارا درک خواهند کرد.
امااگر احساس می کنید که افسردگی شما بسیار شدید است پیش از هر چیز بر روی رفتارها و اعمالتان کار کنید و در صورت لزوم به پزشک مراجعه کنید .
برای پیشگیری از افسردگی باید از راههای دراز مدت زیر استفاده کنید :
۱- به خواب ، خوراک و روزش توجه کافی مبذول دارید به بهانه مشکلات روحی یا کاری که از توجه به وضعیت جسمانی خود طفره نروید .
۲- ارزش ها و آرمانهای خود را مشخص کنید و در مورد هدف کلی زندی خود بیاندیشید .
۳- از تفریح و سرگرمی در زندگی غافل نشوید . هیچکس بدون برخورداری از تفریح کافی نمی تواند درست کار کرند .
۴- همه امید و تلاش خود را متوجه یک نقطه و یک بعد زندگی نکنید زیرا در این صورت با مختل شدن آن جنبه تمام زندگی برایتان بی معنا خواهد شد .
۵- روابط دوستانه صمیمی و معتمدانه برقرار کنید تا از برکت آن از حمایت روانی دیگران برخوردار شوید .