۱- بعد شناختی
خانواده نخست باید به کودک اندیشیدن را بیاموزد و بعد آموزش را از آشنایی کودک با طبیعت آغاز کند. بدین معنا که درباره نظم و زیبایی سخن بگوید، سپس رابطه طبیعت را با خدا تبیین کند، به تدریج که کودک رشد میکند میتوان مفاهیم دینی را به او آموخت. باید به کودک آموخت که تصور خداوند در هر حالت و هر شکل باید همراه تقدیس و تکریم باشد. باید مراقب بود تا والدین و سایر اعضا ی خانواده بی جهت نام مقدس خدا را به زبان نیاورند که این کار قداست نام خدا را کم رنگ میکند و فرزندان نیز به تبعیت از خانواده، به طور مکرر و بیجهت نام خدا را به زبان میآورند.
۲- بعد رفتاری
مربی در خانواده چه در جایگاه پدر و مادر و چه در جایگاه خواهر و برادر باید سعی کند تا در کودک فضایل اخلاقی به ملکات اخلاقی مبدل گردد. برخی از فلاسفه معتقدند که باید فضایل اخلاقی چنان در روح آدمیرسوخ کند که حتی در خواب هم به عمل خلاف نیندیشد و این ممکن نیست مگر اینکه عادات نیک از کودکی در وی پرورش یابد.به همین جهت تربیت را فن تشکیل عادات دانسته اند.یکی از راههایی که کودک میتواند به وسیله آن دارای عاداتی نیک و رفتاری پسندیده گردد داشتن الگوی مناسب است که بهترین الگو برای کودک خانواده میباشد. غزالی میگوید : کودک امانتی است در دست پدر و مادر و دل پاک او مانندگوهری است نفیس و نقش پذیر چون موم و از همه نقشها خالی است و چون زمینی پاک است که هر تخم که در وی افکنی، بروید اگرتخم خیر افکنی در سعادت دین و دنیا شریک باشد و اگر بر خلاف این باشد، بدبخت شود و پدر و مادر در هرچه بر وی رود شریک باشند.
اگرچه محیط پیرامون آدمی جامعه، فرهنگ، حکومت و به خصوص مدرسه تأثیر بسزائی در تربیت دینی، اخلاقی و رفتاری کودک دارد اما خانواده از جایگاه ویژه ای برخوردار است و فرزندان از سالهای نخستین زندگی خود از طریق الگو پذیری بهیادگیری میپردازند.
عوامل موثر برتربیت دینی و اخلاقی:
۱- وراثت
منظور ارث بردن فرزند از صفات و ویژگیهای پدر و مادر و اجداد است که از راه نطفه انتقال مییابد. پدر متدین، بخشنده و خوش خلق، روحیهی دین داری و بخشندگی و خوش خلقی را به فرزندان خود انتقال میدهد.
۲- محیط
غرض از محیط مجموعهی عوامل و شرایطی است که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده و زندگی میکند. که این عوامل به دو دسته تقسیم میشوند یک دسته عوامل انسانی و دستهی دیگر عوامل غیر انسانی.
۳- نقش دوستان کودک
کودک یک موجود اجتماعی است و احتیاج به انس و الفت دارد و نیازمند بازیهای دوستانه است. یکی از نیازهای طبیعی کودک موانست و مجالست به هم سن و سال خود است و پدران و مادران نیز هرگز نمیتوانند نقش همبازی را برای فرزند ایفا کنند. کودکان بر اساس علاقهای که بهیکدیگر دارند رفتار و کردارشان در همدیگر موثر است.
۴- نقش والدین در تربیت دینی و اخلاقی
کودکان به طور فطری خداشناس هستند و از نظر اخلاقی همهی روحیات خوب را دارا هستند روی این اصل پدران و مادران به جای آنکه دین و اخلاق را به فرزندان خود تحمیل کنند، بکوشند امور فطری کودکان خود را بارور سازند.