اگر آموزش در دوران اولیه کودکی بخواهد زمینه ای برای موفّقیّتها و پیشرفت بعدی کودک فراهم آورد ، لزوماً باید بر پایه آگاهی ها و امکانات غنی و مطلوب استوار باشد .
کمینوس ، روسو و فروبل معتقدند که دوران کودکی یعنی تا ۹ سالگی از بهترین دوره های تربیت است و برای تأثیر آن در دوره های بعدی زندگی اهمیت بسیار قائل شده اند.
این دوره در واقع نقطه ورود به یک حرکت طولانی و مهم در زندگی کودکان میباشد . اگر برای این دوره برنامه ریزی شود و برنامه های این دوره به خوبی به اجرا درآید ، قطعاً ضمانت کافی برای کسب موفقیتهای آتی در زندگی شخصی و اجتماعی کودکان فراهم خواهد شد .
کودکان پس از سپری کردن چندین سال تجربه پیش دبستانی وارد سیستم رسمی آموزش کشور میشوند ،که این دوره ( دورهابتدایی ) به دلیل اهمیت ویژه اش به عنوان دوره عمومی و اجباری شناخته میشود . در هیچ دوره ای از زندگی رشد جسمی و روانی کودک به اندازه سـالـهـای پیش از دبستان نیست ، در۲تا۵ سالگی کودکان مسائل بسیاری را میآموزند ، از۳سالگی پایه های شخصیت او گذاشته میشود ، در۵سالگی از کلام موزون و آهنگین لذت میبرد ،به سهولت حرف میزند و اندیشه های خود را بیان میکند ،بنابر این باید فضا و محتوایی متناسب با شرایط رشدی او فراهم ساخت که این به مدد آموزش و پرورش پیش دبستانی قابل حصول است .
وجود مشکلات زبان آموزی در کلاسهای اول دبستان ،مردودی فراوان در اولین سال این دوره و ضرورت توجه به رشد ابعاد وجود کودکان برای سازگاری بیشتر با محیط مدرسه ،به ویژه در مناطق دوزبانه ، موجب گردیده است که برنامه ریزان و مسئولان آموزش و پرورش ، آماده ساختن کودکان ۵ ساله را بـرای ورود به دبسـتان در اولویت قرار دهند و به تأسـیس وگـسترش واحدهای مستـقل یاضمیمه دبستان ها به عنوان آمادگی بپردازند. مشکل دیگری که کودکان به محض ورود به دبستان با آن مواجه هستند ، ترس از مدرسه است که میتواند در قالب اضطراب جدایی، ترس اجتماعی و ترس ساده بروز کند. کودکانی که در این دوره شرکت جسته اند آمادگی بیشتری را برای ورود به دبستان داشته و این ترس ها در آنها ناچیز میباشد . راجع به اهمیت این دوره باید افزود که اگر در این مرحله از رشد ، نسبت به کودک از نظر جسمی، روانی و تربیتی غفلت شود ، در مراحل بعد تنها ۵۰ درصد از این کوتاهی را میتوان جبران کرد ،و۵۰ درصد مابقی ، هرگز جبران نخواهد شد .
برخی صاحب نظران راجع به اهمیت این دوره مطالبی را بیان داشته اند که از آن میان افرادی چون مک گرا اشاره میکند که نباید کودکان را زودتر از آنچه به مرحله مناسب رشد خود برسند ، وادار به امری کرد که از توان آنها خارج است . بنابر این آموزش را نباید زودتر ویا دیرتر آغاز کرد. روسو در” امیل ” اشاره میکند که قبل از آنکه کودک راه رفتن را یاد بگیرد ،نباید او را وادار کرد که راه برود ، باید اجازه داد تا این مراحل را یکی پس از دیگری طی نماید . ژان پیاژه نیز مراحلی را برمیشمارد که هر مرحله نیازمند آموزش خاص خود میباشد . به گفته ماکارنکو شیوه آموزش و پرورش کودک در دورهپیش از دبستان تعیین کننده ی موفّقیّتهای تحصیلی او در دوران مدرسه است و نیز مطمئناً موفّقیّتهای بعدی او را درزمینه تولید و فعالیّتهای علمی و هنری تأمین میکند و موفّقیّتهای اجتماعی و خوشبختی او را در زندگی خصوصی رقم میزند .
اهداف دوره پیش دبستانی
۱ـ هدف اقتصادی که فاکتور اصلی آن میتواند گرایش فزاینده زنان به سوی مشاغل بیرون منزل می باشد که مصوب گردیده است مراکزی که بیش از پانصد کارمند زن دارد ، ملزم به تأسیس مراکز پیش دبستانی هستند .
۲ـ هدف اجتماعی و انسانی : فرزندان خانواده های بی سرپرست یا بد سرپرست به مراکزی که تحت نظارت مؤسسات دولتی و یا خیریه است، سپرده میشوند و این مراکز خود به نوعی مرکز آموزش پیش از دبستان تبدیل میشوند.
۳ـ هدف سیاسی : شاید بتوان ادعا کرد که مراکز آموزش قبل از دبستان نخستین مراکز تماس کودک با دولت است و دولت تربیت شهروندان خویش را از این دوره آغاز میکند .
به هر حال اهداف این دوره باید به شکلی تعیین شود که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی کودکان باشد و زمینه را برای رسیدن به هدف نهایی تعلیم و تربیت که عبارت است از تربیت انسان کاملمسلمان ،تأمین سعادت او کمکی برای به فعلیت رساندن پتانسیل های او میباشد ،را فراهم سازند . توران خمارلو در کتاب خویش اصولی را به عنوان اهداف این دوره برمیشمارد که در برگیرنده موارد زیر میباشد :
۱ـ ایجاد محیط و فرصتهایی که کودک در نتیجه آنها و تحت نظر مربیان خود به رشد لازم و متناسب با سن خود برسند . این قسمت شامل پرورش قوای بدنی ، پرورش عواطف و احساسات ، پرورش قوای دماغی و ایجاد عادات پسندیدهاخلاقی میباشد
۲ـ عادت دادن کودک به زندگی اجتماعی
۳ـ آماده کردن طفل برای تحصیل در دبستان
از آنجائیکه این دوره در تحکیم پایه و اساس تربیتی و آموزشهای بعدی ،از اهمیت بسزایی برخورداراست ،و باورهای اخلاقی نابـی در این دوره میتواند در ذهن کودک ایجاد گردد و رسـیدن به این مهم جز در سایه داشتن اهداف ، قابل حصول نیست ؛بنابر این اهدافی که میتواند چراغ راه هر مربی دلسوزی باشد باتوجه به اهداف بالا و به طور کاملتر ذکر میگردد :
۱ـ پرورش عادات مفید درکودک
۲ـ پرورش توان کودک برای بیان افکار و احساسات خود به صورت روان ، صحیح و روشن
۳ـ پرورش جسمی سالم ، دارای عضلاتی قوی و هماهنگ و پرورش مهارتهای حرکتی اساسی
۴ـ پرورش نگرانی نسبت به محیط پیرامون
۵ـ پرورشعلایق جدید نسبت به جهان از طریق فراهم کردن فرصتهابرای کشف ، تحقیق و تجربه درباره آنها ۶ـ پرورش حس استقلال طلبی و خلاقیت کودک
۷ـ پرورش حس اعتماد به نفس
۸ ـ تشویق حس زیبایی شناسی در کودک