بچّه ها درست رفتار نکردن را می آموزند. ما با دادن پاسخ های دلخواه کودکان، رفتار نادرست آنها را تقویت می کنیم این گونه رفتارها گاه آنقدر ظریف اتفاق می افتند که خودمان هم متوجّه نمی شویم، که چطور با فرزندمان رفتار کردیم و حالا چه اتّفاقی افتاده است .
به عبارتی تفاوت در رفتار والدین موجب اختلاف معناداری در رفتارهای کودک می شود و این به اشکال مختلف نمایان می شود .
برای نمونه یکی از این حالت ها کودکانی هستند که در مرکز توجه والدین قرار دارند عموماً آسیب پذیری آنها در برابر فشارهای عاطفی درون خانواده بیشتر می شود. این حالت چطور اتفاق می افتد ؟ مثالی می زنیم :
مثلاً زمانی که کودک خون دماغ می شود، خواهرش سراغ دستمال کاغذی می رود ، مادر دماسنج می آورد ، پدر شروع به قدم زدن می کند و می اندیشد دکتر برویم یا نه ؟
مساله ای که در این بین اتفاق می افتد مشاهده کودک از نحوه برخورد اعضای خانواده است و او کم کم می آموزد که واقعا باید برای هر مساله ای مضطرب شد.
از دیگر مسائل رایج در رفتارهای کودکان جلب توجه است که این هم به شکل های گوناگونی خودش را نشان می دهد . به مثال توجه کنید :
علی می خواهد با پدرش بازی کند ولی پدرش دارد با تلفن صحبت می کند . علی با برادرش امیر در حال بازی است و میخ ها را روی تخته می کشد. پدرش می گوید علی یک کم آهسته تر بازی کن. علی می گوید باشه
چند دقیقه بعد در حالی که مشغول بازی کردن با صدای بلند است . پدرش آه می کشد و می گوید علی چند بار بگم آروم بازی کن چند دقیقه بعد علی با فریاد می گوید بابا امیر بَلد نیست بازی کند و کَلَک می زند !…
نشانه هایی که هدف علی را رو می کند :
– پدر می رنجد.
– پدر توجه می کند ، عصبی می شود و بر سر علی فریاد می زند.
– علی مدتی رفتار اشتباه خود را قطع می کند. بعد برای جلب توجه پدرش کار دیگری می کند.
پدر چه کار دیگری می تواند انجام دهد ؟
– می تواند رفتارهای علی را نادیده بگیرد؛ او باید به علی نگاه نکند و با حرکت اندام های بدن عصبی بودن خود را نشان ندهد.
– می تواند به علی حق انتخاب بدهد. مثلا بگوید علی ! وقتی من با تلفن حرف می زنم یا آرام بازی کن یا برو تو اتاق بازی کن، انتخاب با خودته .
– اگر علی همکاری کرد، پدر می تواند بعدا با او بازی کند.
– پدر می تواند وقتی به علی توجه کند که علی قصد توجه ندارد.
اِعمالِ قدرت :
ماندانا ۱۲ ساله از مادرش می پرسد: زری می تواند پنج شنبه شب بیایدخانه ما بخوابد ؟ مادرجواب می دهد نه ، چون این هفته باید به منزل دایی برویم . ماندانا از مادرش می خواهد به دایی تلفن بزند و برنامه آخر هفته را عوض کند . مادر می گوید قبلاً قول داده ایم باپدرت مشورت می کنم. و کم کم عصبانی می شود. ماندانا هم کلافه می شود . با هم بگو مگو می کنند . بالاخره مادر فریاد زنان می گوید باشه به دایی زنگ می زنم ببینم چی میشه … .
نشانه هایی که هدف ماندانا را رو می کند
– مادر عصبانی می شود
– مادر با ماندانا دعوا می کند.
-ماندانا با مادر بلند صحبت می کند و مادر تسلیم می شود .
در این گونه مثال ها هدف بچه ها اِعمال قدرت است و می خواهند رئیس باشند و در تصمیم گیری های والدین دخل و تصرف کنند اگر والدین یا یکی از آنها از موضع ضعف برخورد کند اقتدار والدین زیر سوال می رود .
مادر چه کارهای دیگری می تواند انجام دهد؟
-به جای دعوا با ماندانا و تسلیم شدن ، سکوت کرده و اتاق را ترک کند(البته این راه برای زمانی توصیه می شود که که مادر عصبی شده ، شاید هم در آن لحظه راه دیگری به ذهنش نمی رسد.)
-وقتی عصبانی نیست برای ماندانا توضیح دهد که باید هر گونه تغییر برنامه ای را با پدرش هماهنگ کند.
ناتوان نشان دادن خود :
رضا کلاس چهارم برای آمادگی مسابقات ورزشی، هفته ای دو جلسه به باشگاه می رود. رضا به مادرش می گوید هیچ کس دوست ندارد که من در تیم او باشم ، من نمی توانم خوب شوت کنم ، نمی تونم خوب توپ را حفظ کنم . مادر از همسرش می خواهد در تمرین ها به رضا کمک کند اما او با طرح این که خیلی کار دارد از این مسولیت شانه خالی می کند. مادر ، خود سعی می کند در تمرین ها به رضا کمک کند اما وقتی توپ را خوب شوت نمی کند با عصبانیت و از روی ناامیدی می گوید : هیچ وقت نشد این کار را درست انجام بدهم. مادر هم که از او درمانده تر شده می گوید : “خوب تو اصلا برای فوتبال ساخته نشدی…..اصلا …با مربی ورزشت صحبت می کنم تا به تو کار دیگری بدهد”.
نشانه هایی که هدف رضا را رو می کند :
– مادر احساس درماندگی می کند بعد تصمیم می گیرد که قید فوتبال بازی کردن پسرش را بزند از همه بد تر می گوید با معلم ورزشت صحبت می کنم تا به تو کار دیگری بدهد .
– مادر تسلیم شده و به رضا می فهماند فوتبال بازی نکند.
– رضا تایید مادرش را مبنی بر این که او شکست خورده ، گرفته است.
– اتحاد والدین به بهانه مشغله ای پدر خیلی ضعیف است.
« گاه اولیاء می گویند نه، این طور نیست…ما قصد ناامید کردن پسرمان را نداشتیم . ولی ما می گوییم تمام شد، تو کار خودت را کردی، قصد نداشتی اما او پیام را گرفت و چه بسا در سنین بالاتر هم باید دنبالش بدوی تا با معلم ها و اطرافیانش صحبت کنی و آن قدر این طور پیش می رود تا دست آخر از او موجودی درست کنی که کاری از دستش بر نمی آید.»
مادر چه کار دیگری می تواند بکند ؟
– می تواند تسلیم رضا نشود.می تواند بگوید می دانم می توانی شوت زدن را یاد بگیری، اما به مرور و تمرین بسیار.
– می تواند مادر برای رضا متاسف نشود چون اگر رضا بفهمد که مادرش برای او متاسف شده، او نیز برای خودش متاسف می شود.
– می تواند به رضا دلگرمی بدهد. فرض کنیم فرض کنیم که رضا به مادرش می گوید یک توپ را گل کرده ولی بقیه را از دست داده. مادر می تواند بگوید: پس می تونه معنی اش این باشد که داری کم کم یاد می گیری.
– می تواند در زمینه های دیگر به رضا دلگرمی بدهد، وقتی رضا مساله ای را حل می کند. می تواند به او بگوید می دونستم بالاخره اون رو حل می کنی.
«کودکی که تسلیم می شود خیلی دلسرد است و حمایت و دلگرمی والدینش را می خواهد.»
موارد فوق نمونه های ساده از روابط اعضای خانواده است که نشان می دهد چطور تفاوت در گفته ها و رفتارهای ما موجب اختلاف معناداری در رفتارهای کودک می شود و بر رفتارهای فرزندمان تاثیر می گذارد.