فرزندم! من واقعاً دوستت دارم!
هنگامى که کودکى کسى را در ایستگاه اتوبوس مسخره مى کند یا وقتى عصبانى مى شود کتابهایش را پرت مى کند، والدین خود را از یاد دادن مهربانى، صداقت و ادب به فرزندشان مأیوس مى کند. بر طبق آخرین مطالعات، تنها ۳۴ درصد از والدین معتقدند که در آموزش کودکانشان براى آنکه در هنگام عصبانیت به خود مسلط باشند و ادب را رعایت کنند، موفق بوده اند. اما اگر پدر و مادر مى دانستند که بکار بردن درست کلمات چه قدرتى دارد، واقعاً متحیر مى شدند.
بهترین ها:
لطفاً یک راه حل پیدا کن!
اگر شما براى درخواست انجام کارى از کودکتان این جمله را به کار مى برید، براى او روشن مى کنید که در مقابل کارهاى شخصى خود مسؤول است. براى مثال، اگر شما به او و دوستش مى گویید: لطفاً یک کارى کن که آرام تر بازى کنى یا سعى کن براى بازى به بیرون از اتاق بروى و مشاهده کردید که بعد از گذشت ۵ دقیقه آنها هنوز به سر و صداى خود ادامه مى دهند، مى توانید در ادامه این جمله را هم اضافه کنید: من مى دانم که تو تصمیم گرفته اى که براى بازى بروى بیرون از اتاق. شما با این کار نه تنها به او یاد مى دهید که براى رفتارش مسؤول باشد، بلکه او خواهد فهمید که نتیجه گوش ندادن به حرف شما این است که حق انتخاب ۲ راه را از دست خواهد داد. او کاملاً مى فهمد که باید تصمیم گیرى کند که کدام یک از راه هاى پیشنهادى شما را انتخاب کند.
من واقعاً دوستت دارم، ولى از این رفتارت خوشم نمى آید
اگر شما مجبور شده اید کودکان را تنبیه کنید، به او نشان دهید که رفتار بدش چیزى جدا از خود اوست. به او بفهمانید که این رفتارش بوده که بد و ناپسند است. هرگز او را به بد بودن متهم نکنید. در همان جملاتى که براى تنبیه به او مى گویید به کودکتان بگویید که دوستش دارید. هدف از تنبیه این است که کودکتان بیاموزد رفتارش نادرست بوده است، نه سرزنش کردن او. اثر تنبیه آرام شما بیشتر از فریاد زدن است.
مى خواهم به من کمک کنى تا مشکلاتم را حل کنم
اگر کودکتان کارى انجام داد که موجب ناراحتى شما شد، مثلاً در مدت شام خوردن نق زد یا با غذایش بازى کرد، وانمود کنید مشکلى برایتان پیش آمده و از او بخواهید براى حل مشکلتان به شما کمک کند و یک راه حل ارائه دهد. با این کار او احساس خواهد کرد که همانند بزرگترها مورد احترام است و سعى مى کند رفتار هاى بچگانه انجام ندهد و لجبازى نکند. اگر تنها کارى که از دست او براى حل مشکل شما بر مى آید، خشنود کردن شماست، او این کار را انجام خواهد داد.
واقعاً چه مى خواستى به او بگویى؟!
وقتى کودکان عصبانى مى شوند، ممکن است از کلمات ناجورى استفاده کنند. مثل خیلى احمقى! یا از تو متنفرم. چون زمانى که عصبانى مى شوند، این ها تنها چیزى است که به ذهنشان خطور مى کند. شما مى توانید به فرزندتان کمک کنید آنچه موجب عصبانیت شدیدش مى شود بیابد و عکس العمل بهترى براى مقابله با آن پیدا کند. سعى کنید با گفتن جمله هایى مانند: آیا بخاطر آنکه دوستت یکى از رازهاى تو را براى دیگران بازگو کرد، ناراحت شدى؟ به او کمک کنید به دلیل واقعى عصبانیت خود فکر کند. کودکتان یاد مى گیرد که بیشتر به احساسات طرف مقابلش توجه کند و شمرده شمرده و با آرامش حرف بزند. اینگونه او احساس بهترى خواهد داشت. حتى اگر شما براى کمک کردن به او در دسترس نباشید.
آدمهاى مختلف نیازهاى متفاوت دارندوقتى کودکتان، جمله آشناى من هم مثل بقیه آن را مى خواهم! را به زبان مى آورد، شما باید به او بفهمانید که همه آدمها نیازهاى برابر ندارند. این جمله در حقیقت به معناى این است: هر کس در خانواده آن چیزى را به دست خواهد آورد که واقعاً به آن نیاز دارد. مثلاً اگر یکى از فرزندانتان به عینک نیاز دارد، شما صرفاً براى آنکه چیز خوبى است براى سایر فرزندانتان عینک نمى خرید. بلکه این کار را زمانى انجام مى دهید که واقعاً به آن نیاز دارند. اگر مجبورید براى یکى از فرزندانتان به علت رشد سریع پاهایش، زود به زود کفش بخرید، دلیلى ندارد براى بقیه نیز همین کار را بکنید. به عبارت دیگر وقتى گوشهاى یکى از بچه ها عفونت کرد، بى معنى است اگر به همه بچه ها آنتى بیوتیک بدهید!
بدترین ها :
به اندازه سن ات رفتار کن!
اگر یک بچه ۶ ساله بخاطر آنکه چیزى را مى خواسته و برایش نخریده اید، گریه مى کند، یا یک کودک ۴ ساله از آرام نشستن روى صندلى اتومبیل سر باز مى زند، او به اندازه سنش رفتار مى کند. گرچه جاى خوشحالى دارد که کودکانمان، کامل و بالغ رفتار کنند، اما باید بپذیریم که لجبازى، نیازمندى و خودخواهى به طور فزاینده اى به این سنین اختصاص دارد. در حالى که بیشتر والدین این حقیقت را فراموش مى کنند و گمان مى کنند در این سن نباید از کودک، انتظار رفتار بچگانه داشت. وقتى شمااین جمله را مى گویید، در واقع حقیقت اصلى را مى پوشانید بدون آنکه به این موضوع بیندیشید که چرا کودک شما اینگونه رفتار مى کند. شما فقط روى این موضوع تمرکز مى کنید که تا چه حد رفتار کودکتان بچگانه است. به جاى این کار، سعى کنید خود را با احساسات او وفق دهید و در برابر رفتار او با چنین جمله هایى واکنش نشان دهید: تو خیلى عصبانى به نظر مى رسى یا من مى دانم که خیلى ناراحت کننده است اگر چنین اتفاقى بیفتد.
من فقط مى خواستم با تو شوخى کنم!
شوخى کردن با کودک شاید بى ضرر ترین راه براى کاهش عصبانیت او باشد، اما ممکن است او واقعاً شوخى هاى مثل این را باور کند: من فکر کنم تو دیوانه اى که اینقدر شیطنت مى کنى. بر خلاف آنچه بسیارى از والدین تصور مى کنند، سرگرم کردن کودکان به این معنى نیست که آنها را مسخره کنند یا دست بیندازند و به آنها بى احترامى کنند. این کار باعث مى شود کودکتان قدرت مقابله با سایر کودکان را هنگامى که به او زور مى گویند یا او را دست مى اندازند نداشته باشد. وظیفه شما به عنوان پدر و مادر این است که کودکتان را دوست بدارید و از او حمایت کنید، نه اینکه با شوخى هایى که سبب بى احترامى به او مى شود، از خودتان مادر یا پدر با مزه اى بسازید. اگر واقعاً آنچه مى گویید چنین معنایى دارد، دیگر تکرارش نکنید.
چرا نمى توانى مثل خواهر یا برادرت باشى؟
مقایسه هایى مثل این، باعث مى شود کودک شما حس کند در خانواده در درجه دوم اهمیت قرار دارد و ترغیبش مى کند با خواهر یا برادرش رقابت کند. این یک ترفند مؤثر براى آنکه او تکالیفش را به سرعت خواهرش انجام دهد یا به خوبى برادرش بسکتبال بازى کند نیست. این کار فقط باعث کاستن اعتماد به نفس بچه مى شود. در واقع شما به او مى فهمانید که او به اندازه کافى خوب نیست. شما باید توانایى ها و ضعف هاى کودکتان را بپذیرید و هر یک از کودکان را به گونه اى تشویق کنید که تنها بر رفتار خود تمرکز کنند و به بهبود آن بیندیشند.
اینقدر ندو!یا تو حتماً مى افتى!
با وجود آنکه نیت شما خیرخواهانه است و تنها آرزوى شما سلامتى فرزندتان، چنین اخطارهایى بیشتر او را دستپاچه مى کند. زیرا شما به او مى گویید که انتظار افتادنش را دارید. عاملى که کودک شما را با وجود تمام تلاشش براى مستقل شدن، دلسرد مى کند. به جاى این، شما مى توانید بگویید: مطمئنى که بند کفشت قبل از اینکه از خانه بیرون برویم محکم بسته شده؟ با این جمله شما نظرتان را در مورد بند کفش او مى گویید، نه راه رفتن او. به اضافه اینکه به او مى فهمانید همیشه وضعیت مطلوب نخواهد بود. او مى فهمد که ممکن است توانایى انجام کارى را داشته باشد اما اتفاقات پیش بینى نشده مانع از انجام آن شوند. گفتن جمله هاى مراقب باش یا تمام آب میوه ات را مى ریزى بیشتر باعث مى شود که کودکتان به نصیحت شما بى اعتنایى کند. زیرا تصور مى کند که شما نمى دانید چه مى گویید.
من چى به تو گفته بودم؟
مطمئناً شما جوابش را مى دانید. در حقیقت شما با این سؤال به کودکتان تهمت مى زنید و اگر او با سؤالى مثل دوباره ژاکتت را کجا انداختى؟ مواجه شود، احساس خواهد کرد که یک فرد بى مصرف است که دیگر دوستش ندارید. اگر فرزندتان آنچه را که شما از او خواسته اید انجام نداد و شما از دستش به شدت عصبانى هستید، مى توانید بگویید: من واقعاً ناراحت هستم که مجبور شدم ۳ بار این جمله را تکرار کنم. اما یک بار دیگر هم مى گویم: لطفاً ژاکتت را آویزان کن.