نـــاکــامـــــی
انسان موجودی به شدت نیازمند است. همه تلاشها و جنب وجوش های او برای ارضای آن نیازها و کامروا شدن در آن وادی است. میکوشد تا کامش برآورده و مقصودش حاصل شود. ولی ارضای نیازها و برآورده شدن آنها و در نتیجه حصول سازگاری برای همگان میسر و آسان نیست. برخی از افراد از دستیابی به آن محروم میمانند، در نتیجه دچار احساس ناکامی میشوند. بر این اساس، ناکامی حالتی دردناک برای افراد است که در آن آدمی خود را از دستیابی به هدف محروم می بیند و یا حالتی است که در آن انسان در رسیدن به هدف مورد علاقه اش شدیداً به مانع برخورد می کند. البته باید دانست ” ناکامی” غیر از “محرومیت” است. در ناکامی آگاهی وجود دارد و فرد می داند از چه چیزی ناکام مانده ، در حالی که در “محرومیت” ممکن است آگاهی و اطلاعی نباشد.
مــــاهیت آن
درباره ماهیت ناکامی سخن از احساس محرومیتی آگاهانه و شدید است که در اثر برخورد فرد با مانعی که در سر راه هدف او بوده است پیش آمده و او را ناراحت و نگران کرده است ، و یا ماهیت آن ، قابل برآورده شدن نیست . روان شناسان آن را عبارت دانسته اند از تجربه پاسخ ذهنی نسبت به ایجاد مانع در راه ارضای نیازهای فردی ، و چیزی نیست جز بر نیامدن حاجتش که طبعاً حاصل آن خشم ، احساس محرومیت و ناکامی و گاهی هم پرخاشگری است. طبیعی است که اگر ادامه یابد ممکن است به افسردگی ، طغیان ، احساس دردمندی و حتی خشونت منجر شود.
عمـــــــومیت آن
ناکامی در درجات گوناگونش حالتی است که در همه ی افراد بیش یا کم دیده می شود ، و یا همه افراد در مراحلی از عمر و لااقل درباره مسئله ای خود را ناکام یافته اند. این امر طبیعی است ، از آن بابت که انسان ها از نظر توان و قدرت محدود آفریده شده اند. آن چنان نبوده و نیستند که هر چه خواسته و هوس کرده اند برایشان حاصل شود. این امر در محدوده ای خاص از زندگی و در مقطعی از عمر برای آدمی محسوس بوده و حتی می خواهیم بگوییم تا پایان عمر هم در افراد محسوس خواهد بود. هر انسانی در هر درجه ای که از نظر قدرت و مقام باشد به دنبال خواسته ها و آرزوهایی است که آنها را برآورده نخواهد یافت و طبیعی است که در آن احساس ناکامی نماید و هم بر اثر آن لااقل طبق ذوق و بینش خود ، زندگی را آمیخته با رنج و همراه با مشکلات و گرفتاری بداند . بخشی از این احساس هم صرفاً به خاطر عادتی است که در طبیعت ما وجود داشته و دارد ؛ زیرا مدار فکر و روان ما سیری ناپذیر است ، و از جهت دیگر پرواز خیال در آدمی به درجه و میزانی است که احساس ناکامی برای ما اجتناب ناپذیر است. ما به دیدار کسی می رویم ولی موفق نمی شویم ؛ خواستار پیروزی در امتحانیم ، مردود می شویم ؛ دلمان می خواهد به فلان مقصد دست یابیم ، نمی شود و … اینها همه عامل ناکامی هستند.
علائــــم و نشـــانه های ناکامــــی در کـــــــودکان
۱- حــــالات :
کودکان ناکام و یا دارای احساس ناکامی حالاتی دارند که اهم آنها عبارت اند از:
سرگشتگی و ملول بودن به گونه ای که غم و تأثر از سرو رویشان می بارد.
سکوت و کم حرفی، به گونه ای که به سؤالات و پرسش ها کمتر پاسخ میدهند.
در تنهایی با خود حرف می زنند و دست و سر و اعضاء را تکان می دهند.
دچار حساسیت هستند و با شنیدن صدای ناگهانی می ترسند و داد و فریاد راه می اندازند.
گاهی واکنش هیجانی و کنترل نشده ای دارند و دچار گریه ، خشم و یا هیجان می شوند.
در برابر ناکامیها پژمرده و پریشان میشوند گویی چیز گرانبهایی را از دست داده اند.
بالاخره در حال و وضعی قرار دارند که گویی در حال انفجارند.
۲- در رفتــــــار:
افراد ناکام رفتاری غیرعادی دارند. با دیگران بدخلقی و بدرفتاری می کنند. هرچه به دستشان برسد پرت می کنند، می اندازند، می شکنند. چنان نیروی آنان آماده انفجار است که به هر بهانه ای اقدام به حمله می کنند و هرچه به دستشان برسد از بین می برند. اغلب، در حال حرکت، و در غیر این صورت در حال انزوا هستند . ممکن است سرگشته به هر سو بدوند، بروند و برگردند. برای مسائل ناچیز سروصدا راه می اندازند و از این طریق درد ناکامی خود را موقتاً تسکین می دهند و گاهی ممکن است چنان خشمگین و عصبانی شوند که دیگران را از خود برنجانند و یا کتک بزنند.
۳- در جنبـــــه عاطفـــــی:
ناکامی ممکن است خود را به صورت حساسیت و به دنبال آن کینه توزی ، خشم ، انتقام و پرخاشگری نشان دهد. بدین معنی که ناکامی افق دید کودک را محدود می کند و او را وامی دارد که برای آرامش خود رفتار پرخاشگرانه از خود بروز دهد. پرخاشگری او ممکن است از نوع تلاش نابخردانه باشد ولی برای او تنها راه چاره است. اعصاب آرام و راحتی ندارد که بنشیند و درست بیاندیشد ، به همین نظر از شیوه ی ارضای بَدَلی استفاده می کند. خشم و عصبانیت او همچنان مداوم است تا وقتی که مانع از میان برداشته شود.
۴- مـــــوضع گیـــــــری :
مواضعی که این کودکان در قبال مسائل و مشکلات می گیرند ، گوناگون است. ممکن است در برابر مسئله ای بایستند و اندکی مقاومت کنند تا مانع را از میان بردارند. گاهی نیز ممکن است در برابر آن زانو بزنند و به گریه بیافتند. بسیاری از افراد در برابر یک مسئله دشوار ممکن است هدف را فراموش کنند و از رتبه و پله ای که مورد درخواستشان بوده پایین تر بیایند و یا تغییر مسیر دهند؛ ممکن است را ه و روش دیگری در پیش گیرند و امکان دارد که از آن بگریزند و در گوشه ای منزوی و محبوس گردند تا مشکل ، خود از میان برداشته شود. اینان در مواردی به دیگران پناهنده می شوند و زمانی که در سنین بالاترند ممکن است به مواد مخدر یا اعتیاد آور پناه ببرند که این هر دو ، یک وجهه دارد و حاکی از نیاز به حمایت است . خیالبافی ها در موارد ناکامی اوج می گیرند. خواندن اشعار مأیوس کننده و یأس آور در این دوره شدید می شود.
۵- احســــــاس آنهــــا:
این افراد در موارد ناکامی های سخت ، احساس ترس و وحشت شدید دارند و این ترس ، آنها را ناراحت می کند. ترس از این که سرنوشتشان به مخاطره افتد، ترس از این که مبادا شأن و موقعیت خود را از دست بدهند. گاهی این گمان و احساس برایشان پدید می آید که امنیت لازم را ندارند ؛ از مقبولیت و توجه کافی برخوردار نیستند؛ همه چیزشان در معرض خطر و سقوط است و … چنین امری آنها را شدیداً نگران می کند و حتی موجب بازگشت به دوران کودکی می شود تا در سایه آن آرامش و اطمینانی حاصل شود.
۶- و بالاخره از نشانه های آن ارضــای تمایلات تهاجمی و افســـردگی است:
عصبانی شدن، احساس شکست در حل مسائل، احساس گناه، دوری از اجتماع، احساس کهتری، گاهی هم سردی و بی تفاوتی از دیگر جلوه های آن است.