درک کودکان از خدا در سنین پیش از دبستان
هر کودکی با فطرت خدایی و خداجویی به دنیا می آید و با قرار گرفتن در یک محیط اجتماعی و خانوادگی مذهبی بر شدت آن افزوده می شود. کودکان در سیر تحولی رشد خود، حدود ۴ سالگی، به مرحله نسبی درک مفهوم ها می رسند و از توانایی عملکرد نمادی و خلاقیت ذهنی گسترده تری برخوردار می شوند.
در همین سنین است که بارش ذهنی و موج سؤالات آنها زبانه می کشد و والدین و مربیان را غافلگیر می سازند.
یکی از سؤالات مهم زیاد کودکان درباره خدا، چگونگی و کجایی خدا و … می باشد.
قبل از هر چیزی باید نگاهی از زاویه روانشناسی رشد به خصوصیات و ویژگیهای کودکانی که در این سنین هستند، بیندازیم تا بهتر بتوانیم عمل کنیم. بعد ازآن نگاهی به نکات کاربردی و کلیدی در باب معرفت خدا به کودکان می اندازیم:
کودک در سنین پیش دبستانی در مرحله ابتدایی خداشناسی، به عنوان یک فرد جستجوگر وارد هستی می شود و آن را یک نیاز می پندارد. در دین اسلام این مسأله به فطرت خداجویی انسان نسبت داده شده است. بر این اساس باید به چرا و چگونه های کودکان پاسخ درست داد.
از سوی دیگر پاسخ درست به کودک مستلزم تخصص خاص کودک شناسی به ویژه در زمینه القای پیام های سرنوشت ساز اعتقادی به ایشان است، چرا که با اندک خطا ممکن است مانند سوزنی که به چشم کودک فرو می رود و تا همیشه نابینا می شود، تأثیر معکوس داشته باشد. اگر چه تحقیق علمی و تجربی در این زمینه و تفکر کودک صورت نگرفته و تنها به نظریه پردازی اکتفا شده است، ولی نظریه پردازان و رهنمودهای بزرگان دینی راه های عملی مواجهه با حس جستجوگر و تفکر کودک را بیان
کرده اند.
برخی از آنها عبارتند از:
تصویر کودکان از خدا بسیار متأثر ازتصویری است که از والدین خود دارند. اگر کودکی والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالا خدا را نیز دارای چنین صفاتی خواهد دانست. از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بی تفاوت و بی انصاف بداند، درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت.
والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا، بیشترین تأثیر را دارند والدین باید صداقت و صراحت داشته باشند، مساوات را رعایت کنند، دروغ نگویند، همدم فرزندانشان باشند، اگر دچار مشکلی شدند به آنها کمک کنند.
کودکان در سن ۴ تا ۵ سالگی از طریق نماد سازی و الگوسازی به تفکر می پردازند. کودکان برای بیان احساس ترس و اضطراب خود، آن را به شکل هیولا یا غول به تصویر می کشند. چیزهای خوب را نیز به صورت فرشته یا موجودات دوست داشتنی ترسیم می کنند. بنابراین برای انتقال هر مفهومی به کودک و شناخت آنها بهتر است از الگوهای نمادین استفاده کنید. به کار گیری تجسم موجودات خارجی که نشانگر احساسات خوب و بد درونی انسان باشند، این مفاهیم را برای آنها قابل درک می کند.
بنابراین برای توصیف خدا در نزد کودک، از افرادی که کودک او را مهربان و دوست داشتنی می پندارند (مثل پدربزرگ و یا …) الگوسازی و نمادسازی کرده و به او بگوئید که خدا مثل پدربزرگ است مهربان و دوست داشتنی و حتی مهربانی خدا از پدربزرگ هم بیشتر است.
برای افراد مذهبی خداوند مورد احترام است و «ترس از خدا» امری مقدس تلقی می شود. به بیانی دیگر، آنها دوست ندارند به خداوند و خواست او بی توجهی بشود، ولی خدا ترسی و خضوع ممکن است برای یک کودک تبدیل به وحشت از خدا شود. معمولا، والدین وحشت از خدا را در کودک ایجاد می کنند. آنها خدا را به صورت جباری شکنجه گر برای فرزندشان ترسیم کرده، و سخت گیری در رفتار خشونت آمیز معلم یا والدین نیز موجب ترس او از هر قدرت نیرومندتر از وی خواهد شد. ابتدائی ترین تصویری که کودکان از خدا دارند، معمولا انعکاسی از تصویر آنها درباره والدین یا معلمان آنهاست. سعی کنید تصویر منفی او را از خدا اصلاح کنید.
رحمانیت، بخشندگی و مهربانی خدا را به او نشان دهید، به نحوی که خدا را یاور خود بداند و مجازات را ناشی از انتخاب های غلط و ناشایست خود تلقی کند، نه ناشی از جبار بودن خدا.
گردآوری مطالب: زهرا مجیدی