علائم این بیماری:
اختلال سیکلوتیمیک: حالت بارز این بیماری ، اختلال خلقی مزمن است که حداقل ۲ سال طول می کشد .
۱٫ احساس عدم ارزش.
۲٫ دوری کردن از جامعه و اجتماعی بودن شدید.
۳٫ احساس ارزش داشتن زیاده از حد.
۴٫ خواب زیاد و کم خوابی.
۵٫ فعالیت زیاد و کم خوابی.
کم شدن توجه و دقت ، همزمان با دقت زیاد ، خلاقیت و توجه افراطی.
در این اختلال برخلاف مانیک – دپرسیو فرد دچار توهم و هذیان نمی گردد. و بیماران معمولا ” به الکل و داروهای آرامبخش به صورت افراطی اعتیاد می یابند.
اختلال دیستیمیک : صفت بارز این بیماری ، اختلال مزمن در خلق و یا فقدان علاقه و لذت در تمام فعالیت های معمولی و سرگرمیها و تفریحات روزمره است .ولیکن جزء افسردگیهای عمده نیست. اگر این بیماری ، حداقل ۲ سال در بزرگسالان و ۱ سال در کودکان ادامه یابد ، جزء این طبقه است .
حملات مانیک
واکنشهای مانیک نیز به ۳ دسته تقسیم شده است که عبارتند از :
۱٫ هیپومانیا ۲٫ مانیا حاد ۳٫ مانیا هذیانی .
هیپو مانیا : در این درجه ، که خفیف تریت حالت مرضی است شخص به صورت فردی پر نیرو ، اجتماعی با اعتماد بنفس ، خوش برخورد و پر کار می نماید . او مدام صحبت می کند ، در جمع متکلم وحده است ، البته ممکن است واکنشهای غیر عادی مانند اعمال جنسی شدید و انحرافی از او سر بزند ولی بعد از انجام آن احساس گناه و پشیمانی می کند. هیپومانیا از این جهت با خوشحالی سالم تفاوت دارد که در اثر کوچکترین محرومیتی ، جای خود را به افسردگی می دهد .
مانیا حاد : حالات فرد شامل ، خوشحالی زیاد ، سر حال بودن شدید ، سرعت در تفکر ، تکلم توام با حالات جسمی است. بیمار دائم می خندد ، می رقصد ، می دود ، آواز می خواند و شوخی می کند .
ممکن است دچار حالات خود بزرگ بینی مانند داشتن قدرت ، ثروت ، زیبایی و هوش گردد .
چنین فردی معمولا” مهربان است و دوستانه رفتار میکند ولی با افزایش فعالیت کم تحمل ، بد دهن ، مسخره کن پرخاشگر می شود . در برخی از این بیماران گریه و سایر علائم افسردگی نیز دیده می شود. این افراد توجهی به نتایج رفتارشان ندارند ، او هرچه پول دارد خرج می کند ، با دیگران بی جهت می جنگد ، و یا در انظار حرکات و اعمال جنسی انجام می دهد .
مانیا هذیانی : شدیدترین حالت هیجانی مانیک است. در این وضع ، بیمار مدام فریاد می زند ، به قهقهه می خندد و باسرعت صحبت می کند ، لباسش را پاره می کند و دچار هذیان بزرگ منشی می گردد.
بیماریهای عاطفی ، اساس ارثی و جنبه های فیزیولژیک و بیو شیمیایی دارند. بررسی دو قلوهای همسان تایید کننده عامل وراثت می باشد. در خصوص عوامل یوشیمیایی برخی میزان نوراپینفرین و عده ای نیز تغیر در سطح سروتونین را در ایجاد این حالات موثر می دانند.
فروید عوامل افسردگی را از دوران کودکی ناشی می داند. به نظر وی پیدایش افسردگی مراحلی دارد ، هر انسانی در اول ، شخصی را که از دست رفته است ، درونفکنی کرده و سپس با او همانند سازی می کند.
بعد از درونفکنی ، از فرد از د ست رفته متنفر می شویم و ناراحت که چرا ما را رها کرده است.
در ضمن بدلیل گناهی که در مورد وی انجام داده ایم دچار احساس گناه ی شویم .و وارد مرحله عزاداری می شویم. خاطره فرد را آنقدر مرور می کنیم و از تصویر او جدا می شویم. و برون فکنی کم کم از بین می رود.
در صورتی که فردی از این مسیر طبیعی ذکر شده منحرف شود در نتیجه دچار ملامت و سرزنش گشته و در نهایت دچار افسردگی می گردد.
روانشناسان یادگیری اختلالات عاطفی را بر اثر آموختن پاسخهای ناکافی برای روبرو شدن با مسائل زندگی و یا نیاموختن پاسخهای لازم برای حل مشکلات زندگی است. افسردگی به دلیل محرومیت مداوم واحساس بیچارگی و یا ناتوانی اکتسابی ایجاد می شود. رئانشناسان شناختی علت اصلی افسردگی را طرز
تفکر افراد می دانند . فرد افسرده به این دلیل دچار افسردگی می شود که استدلالش و منطقش در مورد مسائل ، اشتباه و نارسا است .
البته شایان ذکر است عوامل فرهنگی – اجتماعی مانند وضع زندگی خانواده ، ثبات شغلی ، وضع اقتصادی با واکنشهای عاطفی ارتباط نزدیک دارد.