اگر می خواهیم به کودکی یاری بدهیم که راه خود را عوض کند، باید بفهمیم چه عاملی او را به این کار وا می دارد. تا ندانیم علت رفتارش چیست ، امکان اینکه بتوانیم رفتارش را دیگر گون کنیم ، بسیار اندک است.
تنها با تغییر انگیزه اش می توانیم ترغیبش کنیم رفتار متفاوتی در پیش گیرد.
گاهی با ارزشیابی نتایجی که کودک از آن عمل به دست می آورد می توانیم به انگیزه اش از انجام آن عمل پی ببریم.
اشتیاق به تعلق داشتن
از آنجایی که کودک موجودی اجتماعی است، نیرومند ترین انگیزه او اشتیاق به تعلق داشتن است. احساس امنیت یا احساس عدم امنیت اوبه احساس تعلقش به گروه خود بستگی دارد. این نیاز اساسی اوست .
هر عملی که انجام می دهد ، هدفش یافتن جایگاه خود است.
کودک رفتاری را که به او احساس تعلق داشتن می دهد ، تکرار می کند و از رفتاری که به او احساس عدم تعلق می دهد ، دوری می جوید.
پیش از آنکه درباره روش های گوناگون و یا درباره هدف های نادرستی که کودکان برگزیده اند تا به احساس تعلقی که برایشان دارای اهمیت است ، برسند بحث کنیم نیازمن آن هستیم که خود کودک ، مشاهده محیط و جایگاهش را در خانواده به طور کامل درک کنیم.
مشاهدات کودک
کودکان مشاهده گران بی نظیری هستند، اما در تفسیر مشاهدات خود دچار اشتباهات بی شماری می شوند. اغلب نتیجه گیریهای غلط می کنند و برای رسیدن به جایگاه خود در خانواده روشهای اشتباهی در پیش می گیرند.
به عنوان مثال کودکی را در نظر بگیرید که فرزند اول خانواده است و مورد توجه خاص پدر و مادر ، با تولد نوزاد جدید به تدریج کودک احساس می کند جایگاه خود را در خانواده از دست می دهد و برای جبران آن ممکن است رفتارهای دوران نوزادی خود را در پیش بگیرد و به نوعی جلب توجه کند.
باید والدین سعی کنند دنیا را از دید کودکان ببینند؛ خود را در جایگاه کودک قرار دهید تا بتوانید دنیای کودک خود را درک کنید و علت بسیاری از رفتارهای او را بیابید.
دنیای دوگانه کودکان
کودک آنچه را که پیرامونش می گذرد مورد توجه قرار می دهد. از آنچه می بیند نتیجه گیری می کند و در پی یافتن الگوهای رفتاری خویش است.
در خلال سالهای نخستین زندگی می بایست خود را تطبیق بدهد و بیاموزد که چگونه دنیای درونی و برونی خود را اداره کند.
استعدادهای موروثی کودک دنیای درونی او را تشکیل می دهد .
او سالهای نخستین زندگی خود را صرف تجربه کردن و یاد گرفتن نحوه اداره بدن خویش می کند ، می آموزد چگونه بازوها و پاهای خود را به طور هماهنگ حرکت دهد تا بتواند وضعیت خود را تغییر دهد و آنچه را می خواهد به چنگ بیاورد. یاد می گیرد چگونه بشنود ، بخورد ، حرف بزند و …
در خلال همه این پیشرفت ها می آموزد چگونه دنیای درونی خود را اداره کند . به توانائیها و کاستی های خود پی می برد. در صورتیکه با مشکل یا مانعی روبرو شود یا تسلیم می شود و یا خود را تطبیق می دهد . گهگاه به هنگام رویارویی با نقاط ضعف خود مهارت های بخصوصی را ابداع می کند.
در همان حال که کودک می آموزد با دنیای درونی اش کنار بیاید با دنیای بیرونی خود نیز ارتباط برقرار می سازد.
نخستین لبخند نوزاد ، نخستین حرکت او در جهت برقرار کردن ارتباط اجتماعی است. به تشویق اطرافیان پاسخ می دهد و از لبخند زدن در جواب لبخند دیگران لذت می برد. و بدین سان است که نخستین رابطه میان فردی اش برقرار می شود.
خشنودی را که می تواند با لبخند زدن به وجود بیاورد احساس می کند و فزونی یافتن ارتباط او با دنیای بیرونی اش با رشد او در اداره دنیای درونی اش همگام می شود. در اینجا نیز اگر با مشکل روبرو شود یا وا می دهد و یا خود را تطبیق می دهد.
ادامه دارد….
روشهای نوین رفتار با کودک نویسنده: رودولف دری کرز ، ترجمه توتونچیان