در دوره های مختلف زندگی، حرف شنوی از والدین دچار فراز و نشیبهایی می شود. برخی اوقات نافرمانی ها اوج می گیرد و گاه اطاعت پذیری افزایش می یابد. برای روشن شدن این موضوع به بررسی مراحل مختلف زندگی از دو دیدگاه اسلامی و روانشناختی می پذیریم.
مراحل زندگی و رابطه آن با حرف شنوی از منظر اسلام
از دیدگاه اسلام مراحل سه گانه ای در تربیت فرزند وجود دارد که در هر یک از این مراحل میزان حرف شنوی فرزندان متفاوت است و والدین ضمن وقوف بر این مراحل، با واقع بینی بیشتری با فرزندان خود ارتباط برقرار می کنند. این مراحل شامل مواردی است که در حدیث مشهور نبوی مورد توجه قرار گرفته است. پیامبر(ص) فرمودند:« الولد یلعب سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین». یعنی فرزند در هفت سال اول آقاست، در هفت سال دوم عبد و مطیع است و در هفت سال سوم وزیر و مشاور است. در این جا به بررسی هفت سال اول زندگی می پردازیم.
هفت سال اول(دوره سیادت)
آنچنان که از حدیث نبوی برمیآید، در هفت سال اول زندگی، کودکان بیشتر نقش فرماندهی دارند و همچون صاحبان قدرت فرمان می دهند و مسئله فرمان پذیری و اطاعت در این دوران کم رنگ تر است. جملات کودک غالبا آمرانه است و گاه او پدر و مادر را برای کارهایی که محول کرده و توسط آن ها انجام نشده است، مورد استنطاق و پرس و جو قرار می دهد و می گوید: چرا نخریدی؟ چرا نیاوردی؟ گاه فرمان دادن کودک به علت ناتوانی های اوست، مثلا پدر ایستاده و از پنجره به بیرون نگاه می کند، کودکی که در کنار پدر ایستاده و از تماشای بیرون از اتاق به دلیل کوتاهی قد محروم است، خطاب به پدر می گوید:« مرا بغل کن، می خواهم بیرون را ببینم.»
از سوی دیگر کودک هنوز آداب نزاکت را چندان که باید نیاموخته است و بر این امر واقف نیست که فرمان دادن به بزرگتر ها توسط کودکان امری پسندیده نیست و باید خواستها در غالب تقاضا و خواهش مطرح بشوند. علت دیگر فرمانهای آمرانه کودکان، یادگیری همین نوع فرمان دادن از والدینشان است. آن ها مدام به کودک خود می گویند: ین کار را بکن، آن کار را نکن و کودک نیز در برخورد با والدین خود از همین شیوه بهره می گیرد. پس با توجه به خصوصیاتی که ذکر شد، در این سنین نباید انتظار حرف شنوی فراوان از کودک داشته باشیم، بلکه باید فرصت و فضا برای حرف ناشنوی کودکان را در نظر بگیریم و آن ها را به دلیل نافرمانی ها تنبیه نکنیم.
از سوی دیگر روند حاکم بر سال های کودکی، بازی کردن های کودکانه است و لذا کودک را غالبا در حال بازی و سرگرمی می بینید.
امام صادق (ع) می فرماید: «الولد یلعب سبع سنین». یعنی کودک در هفت سال اول بازی می کند. پس حال که فعالیت حاکم بر این برهه از زندگی بازی است، گرایش بسیار زیاد کودک به بازی و سرگرمی و اسباب بازی، دیگر مجالی برای حرف شنوی باقی نمی گذارد.
از این رو، پیام های تربیتی هم باید کوتاه باشد، مانند بیان جملاتی نظیر: « این حرف، خوب نیست» ، یا اینکه « دوستت را نزن» .
به طور کلی بیان مباحث طولانی تربیتی و اخلاقی برای کودکان از حوصله آنان خارج است و وقتی که کلام شما قدری طول می کشد، او می گوید: «حالا بروم بازی کنم؟» لبته آنها برای شنیدن قصه ها حوصله بیشتری به خرج می دهند، زیرا درباره جهانی که تازه به روی آن چشم گشوده اند، معماهای فراوان وجود دارد که خواهان حل آن ها بوده، حس کنجکاویشان پیوسته آن ها را به سوی تلاش برای شناخت بیشتر سوق می دهد و همین امر نیز فرصت کمتری برای حرف شنوی به آن ها می دهد.
به هر حال با توجه به اینکه کودکان زیر سن هفت سال حالتی آمرانه دارند، غالبا سرگرم بازیاند، میل فراوان به کنجکاوی و درک امور تازه دارند و از سوی دیگر از مهارت های کافی برای اجرای وظایف محوله برخوردار نیستند.
دراین سنین نمی توانیم از کودکان خود انتظار حرف شنوی زیادی داشته باشیم و اگر با فشار، اجبار و اکراه تکلیفی را به کودک خود محول کنیم و امری را بر آن ها تحمیل نمائیم، این امر به منزله نوعی فشار روانی و استرس تلقی شده، موجبات بروز اضطراب و نگرانی را در آن ها پدید می آورد و آن ها را از درک لذت دنیای کودکی محروم می سازد.
پیامبر(ص) می فرماید: اگر از کودکان خود چیزی فوق اطاعت آن ها بخواهید، آن ها را به سوی پردهدری و دروغگویی سوق داده اید.»
پس برای پرهیز از ابتلای کودکان به این گونه امور، انتظارات خود را طوری تنظیم کنید که با حرف شنوی کم کودکان در هفت سال نخستین زندگی، هماهنگ و همنوا و متناسب با دوره«سیادت» یا آقایی آنها باشد.
منبع : مجله پیوند، شماره۳۳۲،دکتر محسن ایمانی