آن ها نمی خواهند به این دنیا بیاییند ، ما آن ها را به دنیا می آوریم . بدون آنکه توانایی خوشبخت کردنشان را داشته باشیم . بدون آنکه مطمئن باشیم در کنار هم می مانیم ، آنها را نیز به رابطه مان اضافه می کنیم. از لجبازی هایمان کم نمی کنیم ، در مشکلات کوتاه نمی آئیم ، برای به وجود آوردن آرامش تلاش نمی کنیم و انگار فقط برای این مرگ تدریجی آرزوها و عشقمان به دنبال شاهدی هستیم تا کودکی او نیز نفس نفس بمیرد و آینده اش در این کارزار جنگ تباه شود.
به طور حتم گاهی تحمل شرایط سخت است؛ اما اگر واقعا به بن بست رسیدید و راهی جز جدایی برایتان باقی نماند ،بهتر است بهترین و آرام ترین شرایط را برایشان ایجاد کنید ،با آن ها صحبت کرده و با زبان خودشان موضوع را طوری بیان کنید که کم ترین آسیب را ببینند.
کودکان حق دارند در دنیایی آرام و سرشار از عشق و محبت زندگی کنند.این حق را از آنان نگیرید.
اگر زن و مرد در شرایط مسالمتآمیزی از یکدیگر جدا شوند برای کودکان شرایط بهتری است؛ اما اگر آنها از کودکان به عنوان اهرم فشار بر دیگری استفاده کنند مسلماً آسیب بیشتری بر بچهها وارد میشود.
بهمن ابراهیمی با بیان اینکه آثار طلاق بر روح و روان افراد یکسان نیست، گفت: گاهی برخی افراد بعد از جدایی به آرامش خاصی دست پیدا میکنند ، اما برخی دیگر به طلاق به عنوان شکست و ناتوانی مینگرند؛ که در این صورت از نظر روحی ضربههای شدیدی میبینند.
این روانشناس ادامه داد: اگر فرد جدایی را عامل ناتوانی و شکست بداند بعد از طلاق زندگی خوبی نخواهد داشت اما اگر فکر او این باشد که خود را حفظ کنم و زندگی آیندهام را بهبود بخشم در روحیه فرد تأثیر مثبت خواهد داشت.
تحقیقات نشان داده است بچههایی که در خانوادههای آشفته زندگی میکنند از یکدیگر هم طلاق نگرفتهاند از نظر روحی آسیب بیشتری نسبت به بچههای طلاق به آنها وارد میشود ، به دلیل اینکه آنها همیشه شاهد درگیریهای والدین خود هستند.
دختر و پسر اگر زیر سن بلوغ باشند یکسان از آثار طلاق بهره میگیرند ، اما آثار طلاق بعد از سنین بلوغ بر دختران بیشتر از پسران است.
طلاق خاموش؛ کودکان خاموش
مطالعات و تحقیقات روانشناسان نشان میدهد کودکانی که با پدر و مادر ناسازگار و بداخلاق زندگی میکنند، در معرض آسیبهای بیشتری قرار دارند. کودکان شاهد احترام متقابل بین پدر و مادر نیستند و محبت و عاطفه جای خود را به پرخاشگری داده است. در این شرایط، دور از انتظار نیست که کودکان هم مثل والدین، برای تحمل شرایط، به کناره گیری از روند زندگی عادی روی بیاورند و به گفته آسیب شناسان اجتماعی بیشترین افراد بزهکار جامعه را تشکیل دهند.
من و تو مسئولیم
اگر فرزندتان زیاد دچار شب ادراری میشود، اگر مسئولان مدرسه او مدام از دعوا و مرافعه راه انداختنش شکایت میکنند و از عدم پیشرفت تحصیلی او گلایه دارند، احتمالا بیشتر از آن که فرزندتان نیازمند توبیخ باشد، باید از خودتان گلایه کنید.
اتفاقا اینجا جایی است که باید یک جوالدوز به خودتان بزنید و یک سوزن به کودکتان! رفتارهای ناسازگارانه کودک، تنها زنگ خطری است که انعکاسی از رفتار والدین محسوب میشود.
حس عدم امنیت در کودکان و شرمندگی از بازگو کردن شرایط خانواده، سرزنش کردن خود، احساس غم و درد و افسردگی، شرایطی هستند که طلاق رسمی و غیر رسمی والدین میتواند در کودکان به وجود آورد و نتیجه آن، روی عملکرد تحصیلی و روابط اجتماعی کودک نمودار شود.
دکتر اسکندری میگوید: «طلاق حس عدم امنیت را در کودکان تقویت میکند. بعضی از بچههای طلاق از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند و دچار کاهش اعتماد به نفس و افت عملکرد میشوند. بچههای کوچکتر بعضی وقتها فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند. در گیری والدین هم استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد. در این میان واکنش بچههای بزرگتر عموما انزوا و خلوت است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست. خشم هم یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان به خصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان میدهند. خشم بچهها گاه با زیر سوال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوه گر میشود. بچههای بزرگتر گاهی آشکارا والدین را شماتت میکنند و گاهی هم در شکل فعال، فرزندان طلاق با بچههای دیگر به زد و خورد میپردازند.
زمانی که خانواده محیط ناامن و پر تشنجی می شود، نمی تواند مأمن خوب و محیطی سازنده و به دور از جنجال برای فرزندان باشد.به گفته کارشناسان متلاشی شدن و از هم گسیختگی خانواده شرایط نامساعدی به دنبال دارد زیرا نبود عطوفت و مهر مادری و یا نبود سرپرستی پدر ممکن است زمینه انحرافات مختلف را فراهم آورد. روابط توأم با مهر و محبت پدر و مادر می تواند از سرکشی های روحی و روانی فرزندان و انحرافات آن ها جلوگیری کند.
گردآوری مطالب: زهرا مجیدی ( کارشناس علوم تربیتی)