درجات ناکامــــی
احساس ناکامی درهمه افراد یکسان نیست و دارای شدت و ضعف است. همانگونه که عوارض و آثار آن دارای شدت وضعف است. درجه آن بستگی دارد به میزان درک و آگاهی، مدّت ابتلا، نوع و اثر، عامل ایجاد کننده، میزان رغبت و حساسیت کودک به عامل محروم شده، موقعیت و شرایط خاص روانی او در ارتباط با دیگر مسائل، تجارب ناکام کننده، سابقه فرد در شکست و پیروزی، طول مدت امید فرد در نجات از موقعیت و… معمولاً کسانیکه از نظر عاطفی ضعیفترند و از نظر جسمی و روانی و تحصیلی نیز خود را در سطوح پائینتری احساس میکنند بیشتر از آن رنج می برند. نوع فرهنگ خانواده، شرایط زندگی محیطی، محرومیتهای دیگر، میزان فاصله او تا هدف، نوع تربیت او که آیا فرد پرتوقعی است یا نه، نیز در این رابطه مؤثر است.
انــــــواع ناکامـــــــی
ناکامی در کودکان و بزرگترها انواعی دارد و گاهی ممکن است فردی از چند نوع ناکامی رنج ببرد. روان شناسان آن را کلاً به سه دسته تقسیم می کنند:
ناکامی ناشی از محــــرومیت که فرد انتظار آن را دارد.
ناکامی ناشی از وجود مانــــع.
ناکامی ناشی از قـــــرار گرفتن فرد در موقعیتی ناسازگار .
همچنین ناکامی ممکن است داخلی باشد یا خارجی. گاهی فرد به خاطر دردی که در درون دارد و صحنه گناهی را که برای آن تصویرمیکند، احساس ناکامی دارد و زمانی به خاطر پدیده ای که مورد علاقه اوست واو را از دستیابی بدان منع کرده اند؛ احساس ناکامی می کند. این نکته را متذکر میشویم که ناکامی گاهی پدید آمدنی است و زمانی ایجاد کردنی، در هر دو صورت براثر برخورد با مانع برای فرد پدید می آید و حاصل آن ایجاد نگرانی و ناراحتی است. البته برخی از انواع آن نسبت به برخی دیگر، در سنین مختلف شدیدتراست. مثلاً محرومیت از عاطفه برای کودک، ناکامی شدیدتری پدیده می آورد تا محرومیت از لباس و حتی غذا.
سنیــــن ناکامـــــــی
این که احساس ناکامی از چه سنی آغاز میشود پاسخ روشنی برای آن نداریم ولی مطمئناً چون ناکامی مربوط به محرومیت از ارضای نیاز است احساس آن از همان ماههای اولیه تولد است. ولی کودک نمی تواند از آن سر در آورد و یا آن را برای خود دردی سخت به حساب آورد. طفلی را از شیر منع می کنند، گریه و ناله می کند ، ولی نوع آن از نوع گریه ناکامان نیست. همانند گریه کسی است که مثلاً سردرد یا دل درد یا گوش درد دارد. از حدود پایان یک سالگی است که طفل کمابیش آن را از انواع دیگر رنجها تفکیک کرده و از حدود سه سالگی در مورد آن موضع خاص می گیرد. ناکامی هایی که در دوران طفولیت پایه گذاری شده ، در ۳ -۴ سالگی شدیداً احساس میشود و برای کودک معنی دار می شوند. البته نوع ناکامی بزرگترها فرق دارد. مثلاً برای کودک چهار ساله به مهمانی نرفتن به همراه مادر ممکن است ناکامی به حساب آید، در حالیکه برای نوجوان منع از معاشرت با دوستش ناکامی است، و برای بالغین عدم امکان ازدواج و… به هر میزان که کودک بزرگتر می شود احساس تحمیل بر او زیادتر و ناکامی او بیشتر می شود و سرانجام او به جایی می رسد که خود را گرفتار و بدبخت احساس می کند. در دوران کودکی، ناکامی از ضعف بدنی است و در دوران بعدی ناکامی ناشی از منع های شدید. ( مثلاً منع از بیرون رفتن به تنهایی و یا منع از پرداختن به رشته تحصیلی مورد علاقه. ) در سنین نوجوانی ناکامیها شدید ، و از خصایص این سن است. زیرا اینان آرزوهایی دارند که نمی توانند به آن برسند و برای فراموش کردن آن به خود می پیچند، دست و پای خود را تکان میدهند و گاهی سر به طغیان میزنند و یا به پرخاشگری اقدام می کنند.
عـــــوارض همــــــراه :
ناکامی یک حالت نگران کننده است و خود عارضه ای به حساب می آید ولی با عوارض متعدد دیگری همراه است از جمله:
۱- حالت خشم و پرخاشگری که براساس آن می زند، می شکند و پاره می کند و آن را حق خود می داند.
۲- حالت تجاوز و تعدی و گاهی هم تهاجم و حمله.
۳- حالت خیال بافی که جای عمل را می گیرد و در نتیجه او هـــرگـــز قدمی در راه سعی و عمل بر نمی دارد.
۴- حالت رجعت که زمینه را برای بازگشت به دوران کودکی فراهم می سازد. البته این حالت پدیده ای موقتی و به صورت کام نیافتگی است و زود از بین می رود.
۵- حالت تعارض و تضاد که گاهی طفل را به گوشه گیری و انزوا طلبی می کشاند.
تیپ افـــــــراد ناکــــــــام
این ایر در خانواده هـای غیر عادی، در افـراد عصبی و حساس، در افراد عقده ای و متحسّر، در افرادی که فزون خواهند و سعی دارند خواسته های زیاد خود را محقق سازند، در افرادیکه کم ظرفیت هستند و حتی در حین ناکامی، هدف خود را فراموش میکنند، در افرادی که طبیعتی خوش دارند و در برابر کوچکترین مخالفت یا ناکامی به شدت برانگیخته می شوند وجود دارد. بسیاری از این افراد هیچگونه بیماری ندارند، راه می روند، حرف می زنند، غذا می خورند، می خواهند لذت ببرند، هوششان عادی است ولی در درونشان آشفتگی است.